بعضیها چنان آشفته و شلخته وارد مسجد میشوند که انگار از دهان شیر فرار کردهاند! مگر نمیدانند که مستحب است بهترین لباس را بپوشند و در اوج آراستگی و زینت وارد مسجد شوند؟ راستی، زینت فقط لباس و عطر است؟
***
اصرار داشت طوری از سرکار به خانه برگردد که قبل از اذان برسد و بتواند کمی به سر و وضع خود برسد و تا اذان شد، دست بچهها را بگیرد و به مسجد ببرد. دیگر زبانزد شده بود که او همیشه با بچهها میآید. میگفتند: اینها را چرا میآوری؟ خیلی کوچکاند.
جواب میداد: مگر قرآن نخواندند که میفرماید: یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ[1]
گفتند: خب چه ربطی دارد؟ همینکه تروتمیز میآیی، خوب است دیگر.
بازهم پاسخ میگفت: زینت را خود قرآن معرفی کرده است: الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا[2]
جواب خوبی بود. مخصوصاً که همیشه برای بچههایش آبنبات میخرید تا شیرینی مسجد زیر زبانشان باشد.
ما معمولاً خودمان را میبینیم، فقط! برای همین هم دلمان برای بقیه نمیسوزد و برای رفع مشکلشان هیچ کار- حتی دعا- هم نمیکنیم. اما روش اهلبیت فرق دارد:
***
شب جمعه بود. نیمهشب بلند شد و دید که مادر در محراب عبادت نماز میخواند. تا نزدیک صبح یا در رکوع بود یا در سجود و برای همه دعا میکرد. هر چه صبر کرد تا ببیند برای خودش چه میخواهد، هیچ ندید. بالاخره عرض کرد: «مادر جان، چرا همانطور که برای دیگران دعا میکنید، برای خودمان نمیخواهید؟» حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) با مهربانی به امام مجتبی (علیهالسلام) فرمود: پسر نازنینم،
الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ[1]
اول همسایه، بعد اهل خانه!
چقدر مهربان و همسایه دوست بودند! اما چرا همسایهها قدر ندانستند؟ ایکاش لااقل این ایام بیماری و شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) حق همسایگی را به جا میآوردند...
در دوران کودکی شخصیت کودک بسیار شکل پذیر است. هفت سال اول زندگی، مهم ترین دوران زندگی کودک و از مراحل شکل گیری شخصیت اوست. ریشه بسیاری از اعمال خیر و شر فرد را می توان در دوران کودکی او یافت، از این رو توجه به تربیت کودک در این دوره ضروری است.
فرزندان برای حرکت به سمت هدفی خاص باید شیوه و روش معینی داشته باشند. پدر باید الگوی فرزند در صداقت، سخاوت، و شرافت باشد. او باید وقت کافی برای ارتباط با فرزندان بگذارد و نباید بین گفتار و کردارش تفاوتی باشد. ارتباط میان مادر و فرزند نیز اثرات مهمی در رشد روانی کودک دارد.
نقش های مهم خانواده
1- نقش سازندگی خانواده:
خانواده شخصیت کودک و عقایدش را شکل می دهد و مسیر زندگی او را مشخص می کند.
2- نقش فرهنگی خانواده:
تا زمانی که کودک از جنبه جسمی و روانی رشد نیافته است نمی تواند نقشی در فرهنگی شدنش داشته باشد و این نقش بر عهده خانواده است.
3- نقش اجتماعی خانواده:
از آنجایی که کودک در خانه آداب اجتماعی را می آموزد می توان گفت خانواده مسوول صلاح و فساد جامعه است.
4- نقش عاطفی و اخلاقی خانواده:
خانواده محل مناسبی برای تمرین مهر و عاطفه، انس، الفت و مهرورزی است و نیز وسیله ای است برای انتقال آداب و اخلاق درست یا نادرست.
اهمیت پدر و مادر در جنبه الگویی
پدر:اگر بین عمل و گفتار پدران تفاوتی باشد، امر و نهی شان نمی تواند در فرزندان موثر باشد. هم چنین پدران باید فرصت کافی برای ارتباط با فرزندان داشته باشند تا بتوانند به اهداف مورد نظرشان برسند. پدر باید سرمشقی از صداقت، شرافت، سخاوت و جرأت ورزی برای کودک باشد و سبب رشد معنوی و عزت نفس فرزندان شود.
مادر:برخوردهای اولیه مادر و کودک به هر کیفیتی که باشد، نقطه ای است که تولد روانی کودک از آنجا شروع می شود. شخصیت مادر و نگرش او نسبت به کودک اهمیت خاصی دارد. کودکانی که به دلیل جدایی های طولانی مدت از مادرشان دور بوده اند از نظر عاطفی گوشه گیر و در خود فرو رفته اند و نمی توانند پیوند های دوستی با بچه های دیگر به وجود آورند. به همان اندازه که ارتباط صحیح بین مادر و کودک اثری سازنده بر رشد کودک دارد، رابطه غلط و رفتار نادرست مادر نیز اثرات نامطلوبی بر فرزندان می گذارد.
روش های فرزندپروری
شیوه های گوناگون فرزندپروری در میان کودکان و نوجوانان رفتارهای متفاوتی به وجود می آورد. منظور از شیوه های فرزندپروری، روش هایی است که والدین برای کنترل فرزندان خود در پیش می گیرند.
والدین عموما یکی از سه سبک فرزندپروری زیر را به کار می برند:
الف) والدین قاطع و اطمینان بخش
این گونه والدین به آزادی اراده و انضباط تأکید می کنند، رابطه کلامی و تبادل را تشویق می کنند و وقتی که از اقتدار خود به عنوان والدین استفاده می کنند و کودک را از چیزی منع می کنند یا از او انتظاراتی دارند برایش دلیل می آورند.
آن ها به نوجوانان خود کمک می کنند تا در برخورد با هر موضوعی همه جوانب آن را بسنجند، از این که فرزندانشان برخی از مسائل را بهتر از آنان بشناسند احساس رضایت می کنند، درباره مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با فرزندانشان گفت و گو می کنند، فرزندانشان را در تصمیم گیری های مربوط به خانواده شرکت می دهند.
تحقیقات نشان می دهد که چنین والدینی به ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس، احساس مسوولیت،توانش اجتماعی، خودمختاری، و رابطه نزدیک و مثبت با فرزندان کمک می کنند.
ب) والدین خودکامه و مستبد
والدین خودکامه لزومی نمی بینند که برای دستوراتی که می دهند دلیلی ارائه دهند، به نظر آنان اطاعت بی چون و چرا یک فضیلت است. بعضی والدین از سر خشم چنین روشی را در پیش می گیرند و بعضی دیگر نمی خواهند دردسر توضیح دادن و بحث و گفت و گو را تقبل کنند. نوجوانانی که والدین خودکامه دارند کمتر متکی به خود هستند و نمی توانند به تنهایی کاری انجام دهند یا از خود عقیده ای داشته باشند، شاید به این دلیل که به قدر کافی فرصت نداشته اند که عقاید خود را بیازمایند و یا مستقلانه مسوولیت قبول کنند و هیچ کس هم آنقدر برای عقاید آنان ارزش قائل نبوده که به آنها توجه نشان دهد.
در ضمن این نوجوانان اعتماد به نفس و خلاقیت کمتری دارند، ذهن کنجکاوی ندارند، از لحاظ اخلاقی کمتر رشد یافته اند و در برخورد با مسائل روزمره عملی، تحصیلی و ذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند، معمولا والدین خود را نامهربان و سهل انگار می دانند و معتقدند که انتظارات و تقاضاهایشان غیر منطقی و نادرست است.
ج) والدین سهل گیر و بی بند و بار
والدینی که سهل گیر، بی اعتنا و یا به حد افراط مساوات طلبند نیز نمی توانند آن طور که نوجوانان نیاز دارند حامی آنان باشند. بعضی از والدین می گذارند که نوجوانان هر کاری که می خواهند بکنند، شاید به این دلیل که کاری به کار نوجوان ندارند و یا اینکه اهمیتی نمی دهند، بعضی دیگر از مسوولیت خود برداشت نادرستی دارند.
شیوه تربیتی اثربخش
منابع :
1- pishgirinovin.com
2- مقالات سبک زندگی