تأدیب شاهزاده ، توسط آموزگار
دانشمندى آموزگار شاهزاده اى بود، و بسیار او را مى زد و رنج مى داد، شاهزاده تاب نیاورد و نزد پدر از آموزگار شکوه کرد.
شاه ، آموزگار را طلبید و به او گفت : پسران مردم را آنقدر نمى زنى که پسرم را مى زنى ، علتش چیست ؟
آموزگار گفت : به این علت که همه مردم به طور عموم و پادشاهان به خصوص ،
باید سنجیده و پخته سخن گویند و کار شایسته کنند، کار و گفتار شاهان و مردم
دهان به دهان گفته مى شود و همه از آن آگاه مى گردند، ولى براى کار و سخن
شاهان اعتبار مى دهند، و از آن پیروى مى کنند، و به کار و سخن سایر مردم ،
اعتبار نمى دهند.
اگر صد ناپسند آمد زدرویش/ رفیقانش یکى از صدندانند
اگر یک بذله گویدپادشاهى/ از اقلیمى به اقلیمى رسانند
بنابراین بر آموزگار واجب است که در پاکسازى و رشد اخلاقى شاهزادگان بیش از سایر مردم بکوشد.
هر که در خردیش ادب نکنند/در بزرگى فلاح از اوبرخاست
چوب تر را چنان که خواهى پیچ/نشود خشک جز به آتش راست
شاه پاسخ نیک و تدبیر سازنده آموزگار را پسندید و جایزه فراوانى به او داد، به علاوه او را سرپرست یکى از مقامات کرد.
گلستان / سعدی علیه الرحمه
- ۹۴/۰۱/۱۰