داستان های استاد
وفات فرزند پیغمبر و گرفتن خورشید
داستانی است که در کتب حدیث ما آمده است و حتی اهل تسنن هم نقل کرده اند . رسول اکرم پسری دارد از ماریه قبطیه به نام ابراهیم بن رسول الله . این پسر که مورد علاقه رسول اکرم است در هجده ماهگی از دنیا می رود .
رسول اکرم که کانون عاطفه بود قهرا متأثر می شود و حتی اشک می ریزد و می فرماید : دل می سوزد و اشک می ریزد ، ای ابراهیم ما به خاطر تو محزونیم ولی هرگز چیزی برخلاف رضای پروردگار نمی گوییم . تمام مسلمین ، ناراحت و متأثر به خاطر اینکه غباری از حزن بر دل مبارک پیغمبر اکرم نشسته است .
همان روز تصادفا خورشید می گیرد . مسلمین شک نکردند که گرفتن خورشید ، هماهنگی عالم بالا بود به خاطر پیغمبر . یعنی خورشید گرفت برای اینکه فرزند پیغمبر از دنیا رفته . این مطلب در میان مردم مدینه پیچید و زن و مرد یکزبان شدند که دیدی ! خورشید به خاطر حزنی که عارض پیغمبر اکرم شد گرفت ، در حالی که پیغمبر به مردم نگفته العیاذ بالله که گرفتن خورشید به خاطر این بوده . این امر سبب شد که عقیده و ایمان مردم به پیغمبر اضافه شود ، و مردم هم در این گونه مسائل بیش از این فکر نمی کنند . ولی پیغمبر چه می کند ؟ پیغمبر نمیخواهد از نقاط ضعف مردم برای هدایت مردم استفاده کند ، می خواهد از نقاط قوت مردم استفاده کند ، پیغمبر نمی خواهد از جهالت و نادانی مردم به نفع اسلام استفاده کند ، می خواهد از علم و معرفت مردم استفاده بکند . آمد بالای منبر صحبت کرد ، خاطر مردم را راحت کرد ، گفت اینکه خورشید گرفت به خاطر بچه من نبود.
نتیجه گیری استاد:
- مردی که حتی از سکوتش سوء استفاده نمی کند این جور باید باشد چرا ؟ برای اینکه اولا اسلام احتیاج به چنین چیزهایی ندارد . بگذار کسانی بروند از خواب های دروغ ، از جعل ها و از این جور سکوت ها استفاده کنند که دینشان منطق ندارد ، برهان و دلیل ندارد و آثار حقانیت دینشان روشن و نمایان نیست . اسلام نیازی به این جور چیزها ندارد . ثانیا : همان کسی هم که از این وسائل استفاده می کند ، در نهایت امر اشتباه می کند . مثل معروف : همگان را همیشه نمی توان در جهالت نگاه داشت . یعنی بعضی از مردم را همیشه می شود در جهالت نگاه داشت ، همه مردم را هم در یک زمان می شود در جهالت و بی خبری نگه داشت ، ولی همگان را برای همیشه نمی شود در جهالت نگه داشت . گذشته از اینکه خدا اجازه نمی دهد [ و به عبارت دیگر ] اگر این اصل هم در کار نبود ، پیغمبری که می خواهد دینش تا ابد باقی بماند ، آیا نمی داند که صد سال دیگر ،دویست سال دیگر ، هزار سال دیگر مردم می آیند جور دیگری قضاوت می کنند ؟! و بالاتر همین که خدا به او اجازه نمی دهد .
- ۹۳/۰۳/۰۱