مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت

آموزشی - فرهنگی - قرآنی
مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت

داستان های استاد - پیامبر(ص) و مرد یهودی

دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۴۱ ب.ظ

شخصی می‏ آید در کوچه جلوی پیغمبر را می‏ گیرد ، مدعی می‏ شود که من از تو طلبکارم ، طلب مرا الان باید بدهی . پیغمبر می‏ گوید اولا تو از من طلبکار نیستی و بی خود داری ادعا می‏ کنی ، و ثانیا الان پول همراهم نیست ، اجازه بده بروم . می‏ گوید یک قدم نمی‏ گذارم‏ آن طرف بروی . ( پیغمبر هم می‏ خواهد برود برای نماز شرکت کند ) همین جا باید پول من را بدهی و دین مرا بپردازی . هر چه پیغمبر با او نرمش نشان‏ می‏ دهد او بیشتر خشونت می‏ ورزد تا آنجا که با پیغمبر گلاویز می‏ شود و ردای‏ پیغمبر را لوله می‏ کند ، دور گردن ایشان می‏ پیچد و می‏ کشد که اثر قرمزیش در گردن پیغمبر ظاهر می ‏شود . مسلمین می‏ آیند که چرا پیغمبر دیر کرد ، می‏ بینند یک یهودی چنین ادعایی دارد . می‏ خواهند خشونت کنند ، پیغمبر می‏ گوید کاری‏ نداشته باشید من خودم می‏ دانم با رفیقم چه بکنم . آنقدر نرمش نشان می‏ دهد که یهودی همان جا می‏ گوید : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک رسول الله‏ و می‏ گوید تو با چنین قدرتی که داری این همه تحمل [ نشان می‏دهی ؟ ! ] این‏ تحمل ، تحمل یک فرد عادی نیست ، پیغمبرانه است .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی