دفاع مقدس
هفته دفاع مقدس گرامی باد!
جبهه کجا بود؟
جبهه آن جایی بود که در ملکوت بیغبارش، کهکشانی نور ریز، سجادههایی مییافتی از جنس نور که بسان عبا، بر تن سپاهیانش بافته بودند، تا بر تپه تیره گمراهی بتازند و مصداق یخر جهم من الظلمات الی النور باشند ملکوتی که همه چیز در قربانگاه قرب آن ذبح میشد. بلبل باور در باغ ملکوتش، سرود بیقراری هیهات من الذله را میسرایید و در آن وادی امن خفاش شبهه و شک را جایی نبود. ذرهای خودپنداری در گلستان خداییشان نمییافتی.
جبهه آن جایی بود که شهدایش هریک به سان شهابی جاوید بر کمر خاک افتادند تا من و تو در سیاره تاریک زمین راه ملکوت را بیابیم. «و اشرقت الارض بنور ربها» و دوکوهه، حرای تحیّر، و بزم حضور و نزول فرشتگان خدا بود، که فاتحان قله گمنامی در میان آن دریچه نور علم حقیقی را بر دل و دیده مادیپرستان گشودند: «اقرء بسم ربک الذی خلق...»
دوکوهه جبهه ملک معنا بود و فرشته آن در مِیخانه اسرارش میقات و میعاد عاشقانی شد که با میثاق خون خود مُحْرم یار شدند و مَحرم اسرار مُحَرَم حسینی.
هم ما و هم جبهه هردویمان دلتنگ یکدیگریم؛ آنچنان که نی به وقت نالیدن، به دَلسوختهای برای نواختن نیازمند است. خدایا ما را بسیجی بدار و ما را بر آن ملکوت بار ده و آخرین صفحه از عمر ما را به رنگ خون دلمان رنگین کن. خدایا به ما فهم فرهنگ فرهیختگان جبهه را عطا فرما.
خدایا بیاموزمان که بسیجی بودن را عار ندانیم تا صحنه
کربلا خالی از اصحاب نباشد.
خدایا ما را بسیجی بدار در دنیا و آخرت.
محمد رضا رمزی اوحدی
و جهاد هنوز ادامه دارد ...
- ۹۴/۰۷/۰۳