مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت

آموزشی - فرهنگی - قرآنی
مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت

معرفی کتاب جهت آشنایی بیشتر با میرمهنا

پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۴۶ ق.ظ

                                                                                

بخشی از گفتگوی میرمَهنا با همسرش سلیمه در کتاب بر جاده های آبی سرخ :

نادر ابراهیمی نویسنده کتاب از زبان سلیمه و میرمهنا مطالبی را می نویسد که بسیار زیبا و قابل تأمل است. سلیمه مانند شاید بسیاری از همسرانِ مردان مبارز، از شوهرش شکایت دارد که چون سرگرم مبارزه ای و در منزل نیستی، در آینده فرزندانت، تو را نمی شناسند و به یاد نمی آورند و راه تو را نیز ادامه نخواهند داد و ... از این دست گِلایه ها ...

سلیمه می گوید:

«امیرمهنا بدان! فرزندان تو همانقدر که مهر پدری را حس کنند، درست همانقدر هم مهرِ به خاک، به خشکی، و به دریا را حس خواند کرد و مهرِ فرزند به پدر و مادر را. آن ها خشونتِ مردی را خواهند شناخت که هرگز – به عنوان پدر- فرصت بوسیدنش را نیافته اند و تمایلش را هم. گاه می آید زخمی، گاه تَن دُرُست؛ اما به هر حال که بیاید، پدر نیست، تا آن روز بزرگ عزا که خبرش را می آورند و حادثه ای در قلب بچه ها رخ می دهد.
می پرسم: پدرتان را به یاد می آورید؟
می گویند: نه ...
می گویم: آیا می دانید که او یک وطن پرست و آزادی خواه بزرگِ با ایمان بود؟
جواب می دهند: نه ...
می گویم: پس آنکس که نمی شناسیدش(اما حق بود که بشناسیدش) شهید شد.
امیرمَهنای دوغابی! به اعتقاد تو این طور خوب است؟»

حال جواب امیرمَهنا را بخوانید که بسیار زیباست؛

«ما پرچم خونینِ حق طلبی مولایمان علی را به دوش می کشیم، بی آنکه او را دیده باشیم. ما سلمان پارسی و بلال حبشی را از اعماق قلبمان می ستاییم – گرچه هرگز ایشان را ندیده ایم. شرط اعتقاد به رهبری، دیدنِ شخص رهبر نیست، بلکه دیدن نتایجِ اعمال اوست؛ شرط پیوستن به یک نهضت، ملاقات با سرانِ آن نهضت نیست، بل برداشتنِ محصول مبارزه ی افراد آن نهضت است. آقای ما حسین، برای این حسین نشده است که ما او را دیده ایم، دستش را بوسیده ایم، در آغوشش گرفته ایم، خاک پایش را سرمه ی چشمانمان کرده ایم، یا او از نقشه هایی که برای رهایی فرزندانش دارد، چیزهایی به ما گفته است ... نه ... ما حسین را دوست داریم به خاطر آن که با نام او، عطر نجابت در فضا پراکنده می شود؛ عطر ایمان، عطر مقاومت در برابر ظلم – از این سو تا آن سوی جهان، از زمین تا ستارگان ...

... این که دست من – دست های من – هرگز به قبای حسین نمی رسد، به خاطرِ او شمشیر می زنم و به هوای وصل او با کرور کرور اجنبی می جنگم، حسین را حسین نگه می دارد. حسین، حسین نشد برای آن که آفتاب حضورش، سرمازدگانِ بی پناه را گرم کند، داغ کند و بسوزد؛ بَل حسین شد به خاطر حضور ازلی اش در ذهن هرکس که می خواهد در راهِ عدالت شمشیر بزند.»


بر جاده های آبی سرخ ، ج 1، ص 314-313 / نادر ابراهیمی/چاپ چهارم تابستان88

نظرات  (۱)

در زندگی و معاشرت با دیگران،نرم‌افزار باشیم ؛نه سخت افزار 
پاسخ:
اگه همیشه هم نرم افزار باشیم که سوارمون میشن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی