و اما خوارج امروز ...
اینها ، ولو اینکه
منقرض شده اند اما تاریخچه ای آموزنده و عبرت انگیز دارند .
افکارشان
در میان سایر مسلمین ریشه
دوانیده و در نتیجه در تمام طول این چهارده قرن با اینکه اشخاص و افرادشان و حتی
نامشان از میان رفته است ولی روحشان
در کالبد مقدس نماها همواره وجود داشته
و دارد و مزاحمی سخت برای پیشرفت اسلام و مسلمین به شمار می رود .
(جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، ص101)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام روحیه
خوارج را توصیف می کند و می فرماید: " مردمی
خشن ، فاقد اندیشه عالی و
احساسات لطیف ، مردمی پست ، برده صفت
، او باش که از هر گوشه ای
جمع شده اند و از هر ناحیه ای فراهم آمده اند .
اینها کسانی هستند که باید اول تعلیمات ببینند .
آداب اسلامی به آنها تعلیم داده
شود ، در فرهنگ و ثقافت اسلامی
خبرویت پیدا کنند . باید بر اینها قیم حکومت کند و مچ دستشان گرفته شود نه اینکه آزاد بگردند و شمشیرها را در دست
نگه دارند و راجع به ماهیت اسلام اظهار نظر کنند . اینها نه از
مهاجرینند که از خانه های خود به خاطر اسلام مهاجرت
کردند و نه از انصار که مهاجرین را در جوار خود
پذیرفتند
" .
(همان کتاب، ص136-135)
همان طور که شاهدیم : امروز دست
خوارج از آستین طالبان، القاعده ، داعش و سایر گروه های تکفیری
بیرون آمده ، ابزار دست زورمداران حیله گر شده اند و به اسلام و مسلمین ضربه های هولناکی را وارد می کنند.
روح «خارجیگری» نمرده است.
بحث از خارجیگری و خوارج به عنوان یک بحث
مذهبی ، بحثی بدون مورد و فاقد اثر است ، زیرا امروز چنین مذهبی در
جهان وجود
ندارد . اما در عین حال بحث درباره خوارج و ماهیت کارشان برای ما و اجتماع ما
آموزنده است ، زیرا مذهب
خوارج هر چند
منقرض شده است اما روحا نمرده است . روح
" خارجیگری " در پیکر بسیاری از ما حلول کرده است .
(جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص116)
لهذا مذهب خوارج تحت
عنوان وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به وجود آمد .
وظیفه
امر به معروف و نهی از منکر قبل
از هر چیز دو شرط اساسی دارد :
یکی بصیرت در دین و دیگری بصیرت در عمل .
بصیرت در دین - همچنانکه در روایت آمده است - اگر نباشد زیان این کار از سودش بیشتر است . و اما بصیرت در عمل
لازمه دو شرطی است که در فقه از آنها به " احتمال تأثیر " و
" عدم ترتب مفسده " تعبیر شده است و مال آن به دخالت
دادن منطق است در این
دو تکلیف. خوارج نه بصیرت دینی داشتند و نه بصیرت عملی . مردمی نادان و فاقد بصیرت بودند
بلکه اساسا منکر بصیرت در عمل بودند.
(همان کتاب، ص110-109)
یکی از برجستگی های تاریخ زندگی علی علیه السلام
یکی از شگفتی ها و برجستگی ها و فوق
العادگی های تاریخ زندگی علی که مانند برای آن نمی توان پیدا کرد همین
اقدام شجاعانه و
تهورآمیز او در مبارزه با این مقدس خشکه های متحجر و مغرور است . علی بر روی مردمی اینچنین
ظاهر الصلاح و آراسته ، قیافه های حق به
جانب ، ژنده پو ش و عبادت پیشه ، شمشیر کشید و همه
را از دم شمشیر
گذرانده است .
ما
اگر به جای اصحاب او بودیم و قیافه های آن چنانی را می دیدیم
مسلما احساساتمان برانگیخته
می شد و علی را به اعتراض می گرفتیم .که آخر شمشیر به روی اینچنین مردمی کشیدن ؟ ! .
از درس های بسیار آموزنده تاریخ تشیع خصوصا ، و جهان اسلام عموما ، همین داستان خوارج است . علی خود به
اهمیت و فوق العادگی کار خود از این جهت واقف است و آن را بازگو می کند .
می گوید: " چشم این فتنه را من درآوردم . غیر از من
احدی جرأت چنین کاری را نداشت پس از آنکه موج دریای
تاریکی و شبه هناکی آن بالا گرفته بود و " هاری " آن فزونی یافته بود( نهج البلاغه، خطبه 92)
امیرالمؤمنین
علیه السلام دو تعبیر جالب دارد در اینجا :
یکی شبههناکی و تردیدآوری این جریان . وضع قدس و
تقوای
ظاهری خوارج طوری بود که هر مؤمن نافذ الایمانی را به تردید وامی داشت
.
از این جهت یک جو تاریک و مبهم و یک فضای پر از شک و دودلی به وجود آمده بود .
تعبیر دیگر اینست که حالت این خشکه مقدسان را به " کلب " تشبیه می کند . کلب یعنی هاری . هاری همان
دیوانگی است که در سگ پیدا می شود . به هر کس میرسد گاز میزند و اتفاقا
حامل یک بیماری ( میکروب )
مسری
است . ... اینست که
خردمندان بلافاصله سگ هار را اعدام می کنند که لااقل دیگران از خطر هاری نجات یابند .
علی
می فرماید اینها حکم سگ هار را پیدا کرده بودند ، چاره
پذیر نبودند ، می گزیدند و مبتلا می کردند و مرتب بر
عدد
هارها می افزودند.
(جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص 132)
ما اگر روح مذهب خارجی را درست بشناسیم شاید بتوانیم به این پرسش
پاسخ دهیم . ارزش بحث درباره خوارج از
همین نظر است . ما باید
بدانیم علی چرا آنها را " دفع " کرد ، یعنی چرا جاذبه علی آنها را نکشید
و برعکس ، دافعه او
آنها را دفع کرد ؟
مسلما
چنانکه بعدا خواهیم دید تمام عناصر روحی که در شخصیت خوارج و تشکیل روحیه آنها مؤثر بود از عناصری
نبود که تحت نفوذ و حکومت دافعه علی قرار گیرد .
بسیاری از برجستگی ها و امتیازات روشن هم در روحیه آنها وجود
داشت که اگر همراه یک سلسله نقاط تاریک نمی بود آنها را تحت نفوذ و تأثیر جاذبه علی قرار
می داد ، ولی
جنبه های تاریک روحشان آنقدر زیاد نبود که آنها را در صف دشمنان علی قرار داد . (همان کتاب، ص122)
مسیر تشیع همانند روح آن ، تشخیص حقیقت و
تعقیب آن است و
از بزرگترین اثرات آن جذب و دفع است اما نه هر جذبی و هر دفعی -
گفتیم گاهی جذب ، جذب باطل
و جنایت و جانی است و
دفع ، دفع حقیقت و فضائل انسانی -
بلکه دفع و
جذبی از سنخ جاذبه و دافعه علی ،
زیرا
شیعه یعنی کپیه ای از سیرت های
علی ،
شیعه نیز باید مانند علی دو نیروئی باشد.
(همان ، ص121)
- ۹۴/۰۲/۱۱
سلام علیکم:
ممنون از حضور شما و نظرات شما
وبلاگ بسیار عالی و پر محتوایی دارید.
با مطلبی در مورد خشم و سوالی در این باره به روزیم.
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
یا علی