مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت

آموزشی - فرهنگی - قرآنی
مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت
۲۲
آذر

پسرک پرسید: «بابا! اگه دوستم یه کار بدی بکنه، من چی کار باید بکنم؟»

پدر جواب داد: «باید بهش بگی این کار خوبی نیست. این کارو نکن!»

دوباره پرسید: « اگه روم نشه بهش بگم چی؟». پدر جواب داد: «خب روی یک تکه کاغذ بنویس بگذار توی جیبش».

صبح که مرد برای رفتن به اداره آماده می شد، در جیب کتش کاغذی پیدا کرد با این مضمون:

«بابا سلام. سیگار کشیدن کار خوبی نیست. لطفاً این کار رو نکن!»

۲۲
آذر

امام خمینی(رحمة الله علیه):

اشخاصى بعد از زحمت هاى فراوان پنجاه ساله به یک مقامى مى رسند و این جوانها را خداى تبارک و تعالى آن طور در ظرف یک مدت بسیار کم ، متحول کرد به یک مقامى که آن هایى که پنجاه سال زحمت کشیده اند، نرسیده اند به این مقام ؛ نرسیده اند به آن جا که غیر از خدا اصلاً هیچى نخواهند، شهادت را این طور طالب باشند. این طور غیر شهادت را در برگیرند. این یک مسئله مهمى است . ما همیشه باید در نظر داشته باشیم که این مسئله ، مسئله عادى نیست .


۲۱
آذر


۲۰
آذر
رحلت غم بار پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و

شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی علیه السلام و

امام رضا علیه السلام
بر جمیع مسلمین تسلیت باد!


 آخرین برگ دیوان خدا (ویژه‌نامه)

شاخه خزان‌زده‌ی طوبا (ویژه‌نامه)

ما مسلمانان موظف شده ایم که به نبی مکرم اسلام اقتدا کنیم که فرمود "ولکم فى رسول الله اسوة حسنة". باید به پیامبر اقتدا کنیم؛ نه فقط در چند رکعت نماز خواندن که در رفتار و گفتار و معاشرتمان هم باید به او اقتدا کنیم. پس باید او را بشناسیم.رهبرانقلاب 79.2.23

امام حسن علیه السلام جنگ نظامى -با دشمنی که قبل از مبارزه باید افشا بشود- را متوقف کرد تا جنگ سیاسى، فرهنگى،تبلیغاتى و جنگ اسلامى خود را با او شروع بکند ... امام حسن زمینه ساز عاشورا و تداوم امامت در شیعه بود.رهبرانقلاب64.3.17
۱۱
آذر

گویند شبی بلندتر از یلدا نیست.

پیداست که شام غریبان ندیده اند . . . . !

اربعین حسینی تسلیت باد!


http://img1.tebyan.net/Big/1389/09/17368185191118732762559163170164017415.jpg

http://img1.tebyan.net/Big/1389/09/208220245215192802072371222819322420113524226.jpg


۱۱
آذر

عیسی


در حالات حضرت عیسى مسیح علیه السلام وارد است که همه امراض را علاج می کردند در حدیثی از آن حضرت وارد است که مى فرماید: من بیماران را معالجه کردم و آنان را شفا دادم کور مادرزاد و مرض پیسى را به اذن خدا مداوا نموده و مردگان را زنده کردم ولى آدم احمق را نتوانستم اصلاح و معالجه کنم.

پرسیدند: یا روح الله ! احمق کیست؟

فرمود: شخصى خودپسند و خودخواه است که هر فضیلت و امتیازى را از آن خود مى داند و هر گونه حق را در همه جا به خود نسبت مى دهد و براى دیگران هیچ گونه احترامى قائل نمى شود و این گونه آدم احمق هرگز قابل مداوا و اصلاح نیست.

* بحارالانوار، ج ۷۲، ص

۲۶
آبان

در پاسخ‌ این‌ سوال‌ که‌ «اگر انسان، «خلیفه..‌الله‌» است‌ و مقام‌ انسانیت، منزه‌ از جنسیت‌ است‌ پس چرا در بین‌ مردان، افراد بیشتری‌ به‌ این‌ مقام‌ راه‌ یافته‌اند ولی‌ در بین‌ زنان‌ افراد کمتری‌ به‌ این‌ مقام‌ رسیده‌اند؟»

باید گفت اولاً‌ بسیاری‌ از زنان‌ هستند که‌ فضایل‌شان‌ در تاریخ‌ ثبت‌ نشده‌ است.

ثانیاً‌ ذکر نام‌ 4 زن‌ برگزیده‌ در قرآن‌ به‌معنای‌ انحصار در ایشان‌ نیست.

ثالثاً‌ اگر جامعه‌ رشد داشته‌ باشد، می‌کوشد امکانات‌ ترقی‌ و سعادت‌ را در اختیار هر دو صنف‌ قرار دهد و اگر عقب‌ افتاده‌ است‌ نباید تحجر فکری‌ جامعه‌ را به‌ پای‌ مذهب‌ نوشت،‌ چراکه‌ مذهب‌ راه‌ را برای‌ هر دو صنف‌ باز کرده‌ و هیچ‌ کمالی‌ را مشروط‌ به‌ مردانگی‌ نکرده‌ است‌ و اگر چند مورد کار اجرایی‌ سنگین‌ را بر دوش‌ مرد نهاده‌ است، یک‌ تکلیف‌ است‌ نه‌ امتیاز. قرآن‌ همان‌گونه‌ که‌ در بدو پیدایش‌ انسان، سخن‌ را در محور خلافت‌ شروع‌ کرده‌ است‌ و خلافت، زن‌ و مرد ندارد در پایان‌ پیدایش‌ و در انجام‌ عالم‌ نیز وقتی‌ مساله‌ «معاد»، «مواقف‌ قیامت»، «برزخ‌» و «حشر»، سوال‌ و جواب‌ و کتاب‌ و توزیع‌ اعمال‌ و عبور از «صراط»‌ و «کوثر» و مانند آن‌ را مطرح‌ می‌کند، هیچ‌گاه‌ بین‌ زن‌ و مرد فرقی‌ نمی‌گذارد و در همه‌ این‌ موارد زن‌ و مرد با هم‌ هستند.
دین‌ برای‌ زن، حساب‌ خاصی‌ قائل‌ است.

روایتی‌ از امام‌ جعفرصادق(ع) نقل‌ شده‌ که‌ زن‌ اگر خواست‌ تسبیح‌ بگوید با انگشتانش‌ بگوید: «فانهن‌ مسؤ‌ولات». شاید چنین‌ دستوری‌ درباره‌ مرد نباشد که‌ با انگشت‌ تسبیح‌ بگوید؛ می‌فرماید زیرا این‌ سرانگشتان‌ در قیامت، مورد سوال‌ واقع‌ خواهند شد. این‌ عنایتی‌ از سوی‌ خدا نسبت‌ به‌ زن‌ است‌ که‌ با انگشت‌ خود عدد تسبیح‌ را بشمارد تا انگشت‌ او نیز عبادت‌ کند، آنگاه‌ دیگر با این‌ دست‌ معصیت‌ نمی‌کند.

اسلام‌ اصرار دارد که‌ زن‌ با تمام‌ اعضای‌ بدنش‌ بنده‌ حق‌ باشد و به‌ همین‌ دلیل‌ او را چند سال‌ قبل‌ از مرد، مورد عنایت‌ قرار داده‌ و زودتر مکلف‌ کرده‌ است. بارگاهی‌ را تصور کنید که‌ بدون‌ اذن‌ ورود نمی‌توان‌ در آن‌ وارد شد. اگر در آن‌ بارگاه‌ رفیع، زن‌ را 6 سال‌ زودتر از مرد راه‌ دهند معلوم‌ می‌شود که‌ زن‌ پیش‌ از مرد مورد عنایت‌ صاحب‌ بارگاه‌ قرار گرفته‌ است. اگر از این‌ شواهد، عظمت‌ زن‌ و برتری‌ او نسبت‌ به‌ مرد را استنباط‌ نکنیم‌ لااقل‌ بدیهی‌ است‌ که‌ دین، عنایت‌ خاصی‌ به‌ زن‌ دارد. البته‌ زنان‌ باید موقعیت‌ خود را درک‌ کنند، چرا که دین‌ صریحاً‌ به‌ مرد می‌گوید تو برو و 6 سال‌ دیگر هم‌ بازی‌ کن‌ و بعد بیا، ولی‌ زن‌ را به‌ حضور می‌پذیرد. مثل‌ آنکه‌ در مجمع‌ علمی‌ به‌ کودکان‌ نابالغ‌ می‌گویند بروید بازی‌ کنید، اینجا جای‌ شما نیست‌ اما بزرگ‌ترها را راه‌ می‌دهند. آیا این‌ برای‌ آن‌ است‌ که‌ زن‌ ناقص‌ است؟ یا برای‌ آن‌ است‌ که‌ زن‌ ریحانه‌ است‌ و این‌ گل‌ فقط‌ باید به‌ دست‌ باغبان‌ باشد و باغبان‌ این‌ گل‌ فقط‌ خداوند است.
زنانی‌ که‌ دارای‌ ذوق‌ عرفانی‌ بوده‌اند و آن‌ ذوق‌ توسط‌ اسلام‌ شکوفا شده‌ و جملات‌ و کلمات‌ بلند عرفانی‌ بیان‌ کرده‌ یا اشعار ارزشمندی‌ سروده‌اند، در تاریخ‌ فراوان‌ است‌ که‌ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ از رابعه‌ شامیه، رابعه‌ بصریه‌‌عدویه‌ و رابعه‌ دختر اسماعیل‌ نام‌ برد. در شرح‌ حال‌ رابعه‌ دختر اسماعیل‌ آمده‌ که‌ وقتی‌ حالی‌ به‌ او دست‌ می‌داد، اهل‌ بهشت‌ را می‌دید و می‌گفت: «رأیت‌ أهل‌ الجنه‌ یذهبون‌ و یجیئون‌ و ربما رأیت‌ حورالعین‌ یستترن‌ منی‌ بأکمامهن».
و همان‌‌طوری‌ که‌ گاهی‌ مردان‌ به‌ جایی‌ می‌رسند که‌ خود را از ائمه‌(ع)مستور می‌دارند، همچنین‌ بعضی‌ فرشته‌ها به‌ جایی‌ می‌رسند که‌ خود را از اولیای‌ الهی‌ که‌ مردند می‌پوشانند، زنان‌ نیز گاهی‌ به‌ جایی‌ می‌رسند که‌ حوری‌ها خود را از آنها می‌پوشانند. زنان‌ بهشتی‌ از حوری‌ها بالاترند و این‌ پایگاه‌ واقعی‌ زن‌ است.

اگر کسی‌ توهم‌ کند که‌ بعضی‌ محدودیت‌های‌ اجرایی‌ نمی‌گذارد زن‌ به‌ این‌ پایگاه‌های‌ برتر برسد، توهمی‌ بیهوده‌ است.

بخشی از مقاله گزارش کتاب «زن در آینه جلال و جمال» علامه جوادی‌آملی

۲۳
مهر

در صدر اسلام در میان شهدای زمان پیامبر ، آنکه از همه بیشتر درخشید و به او لقب " سید الشهداء " یعنی سالار شهیدان ، در آن زمان دادند ، جناب حمزش بن عبدالمطلب عموی بزرگوار رسول اکرم بودند که در احد شهید شد . آنان که به زیارت مدینه مشرف شده ‏اند حتما به احد هم مشرف شده ‏اند و قبر جناب حمزه را در احد زیارت کرده‏ اند .
حمزه که از مکه به مدینه مهاجرت کرده بود ، کسی نداشت ، خودش تنها بود ، وقتی که پیامبر اکرم از احد برگشت به مدینه ، دید در خانه همه شهدا گریه هست جز خانه جناب حمزه ، حضرت فقط یک جمله‏ فرمود : " « اما حمزه فلا بواکی له » " یعنی همه شهدا گریه کننده دارند جز حمزه که گریه کننده ندارد . تا این جمله را فرمود ، صحابه رفتند به‏ خانه‏ هایشان و گفتند : پیامبر فرمود : حمزه گریه کننده ندارد . زنانی که‏ برای فرزندان خودشان یا شوهرانشان ، یا پدرانشان ، یا برادرانشان‏ می‏ گریستند ، به احترام پیامبر و به احترام جناب حمزه بن عبدالمطلب ، آمدند به خانه حمزه و برای حمزه گریستند . و بعد از این دیگر سنت شد هر کس برای هر شهیدی که می خواست بگرید ، اول می‏ رفت خانه جناب حمزه و برای او می گریست .
این جریان نشان داد که اسلام ، با اینکه با گریه بر میت ( میت عادی( چندان روی خوشی نشان نداده است ، مایل است که مردم بر شهید بگریند ، زیرا شهید حماسه آفریده است و گریه بر شهید ، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست . بعد از حادثه عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام که همه شهادتها را تحت الشعاع قرار داد ، لقب سیدالشهداء به ایشان انتقال یافت ، البته‏ به جناب حمزه هم سیدالشهداء گفته و می‏ گوئیم ولی سید الشهدای مطلق ، امام‏ حسین است .



یعنی جناب حمزه ، سید الشهدای زمان خودش است و امام حسین علیه السلام‏ سید الشهدای همه زمان ها است . آنچنانکه مریم عذرا " سیده النساء " زمان خودش است و صدیقه کبری " سیده النساء " همه زمانها . قبل از شهادت امام حسین ، آن شهیدی که سمبل گریه بر شهید بود ، و گریه‏ بر او مظهر شرکت در حماسه شهید و هماهنگی با روح شهید و موافقت با نشاط شهید به شمار می رفت جناب حمزه بود ، و بعد از شهادت امام حسین این‏ مقام به ایشان انتقال یافت .

(کتاب نهضت حسینی/شهیدمطهری/انتشارات بینش مطهر)

۲۳
مهر

امویین کاری کردند که شخصیت اسلامی را در میان مسلمین می راندند . کوفه‏ مرکز ارتش اسلام بود ، و اگر امام‏ حسین ( ع ) به کوفه نمی ‏رفت ، امروز تمام مورخین دنیا او را ملامت می ‏کردند ، می‏ گفتند عراق که مرکز ارتش‏ اسلامی بود از تو دعوت کرده بود و هجده هزارنفر با نماینده تو بیعت کردند و دوازده ‏هزارنامه برای تو فرستادند ، چرا به آنجا نرفتی ؟ مگر از عراق‏ جایی بهتر و بالاتر هم بود ؟ ! اساسا کوفه شهری است که بعد از جنگ هایی که‏ در صدراسلام واقع شد ، به دستور عمربن‏ خطاب توسط ارتش اسلام ساخته شد ، و از کوفی ها و مردم عراق شجاع تر و سلحشورتر وجود نداشت . در عین حال همین‏ مردمی که هجده هزار بیعت کننده داشتند ، و دوازده هزار نامه نوشته بودند، به مجرد اینکه سر و کله پسر زیاد پیدا شد همه فرار کردند ، چرا ؟ چون‏ زیاد بن ابیه سال ها در کوفه حکومت کرده بود ، آن قدر چشم در آورده بود ، آن قدر دست و پاها بریده بود ، آن قدر شکم ها سفره کرده بود ، آنقدر افراد را در زندان ها کشته بود که اینها بکلی احساس شخصیت خودشان را از دست‏ داده بودند . لذا تا شنیدند پسر زیاد آمد ، زن دست شوهرش را می‏ گرفت و او را از پیش مسلم کنار می‏ کشید ، مادر دست بچه خودش را می‏ گرفت ، خواهر دست برادر خودش را می‏ گرفت ، پدر دست فرزند خودش را می‏ گرفت و از مسلم جدا می‏ کرد ، و بی‏ شک مردم کوفه از شیعیان علی بن ابیطالب ( ع ) بودند و امام‏ حسین ( ع ) را شیعیانش کشتند ، لذا در همان زمان هم می‏ گفتند :
قلوبهم معه وسیوفهم علیه ، چرا که امویها شخصیت ملت مسلمان را له‏ کرده بودند ، کوبیده بودند ، و دیگر کسی از آن احساسهای اسلامی در خودش‏ نمی‏ دید .




اما همین کوفه بعد از مدت سه سال انقلاب کرد و پنج هزار نفر تواب از همین کوفه پیدا شد و سر قبر حسین‏ بن‏ علی ( علیهماالسلام ) رفتند و در آنجا عزاداری کردند ، گریه کردند و به درگاه الهی از تقصیری که کرده بودند توبه کردند و گفتند ما تا انتقام خون حسین‏ بن‏ علی ( علیهماالسلام ) را نگیریم ، از پای نمی‏ نشینیم . یا باید کشته بشویم ، یا انتقام بگیریم . و عمل کردند و قتله کربلا را همینها کشتند و شروع این نهضت از همان عصر عاشورا و از روز دوازدهم محرم بود . چه کسی این کار را کرد ؟ حسین‏ بن‏ علی ( علیهماالسلام ) . شخصیت دادن به یک ملت به این است که به آنها عشق وایده‏ آل داده شود و اگر عشق ها و ایده‏ آل هائی دارند که رویش را غبار گرفته‏ است آن گرد و غبار را زدود و دو مرتبه آن را زنده کرد.

(کتاب نهضت حسینی/شهیدمطهری/انتشارات بینش مطهر)


۱۸
مهر

جهار حدیث


دوست فاضل ما آقای آقا سید محمد فرزان نقل می‏ کردند که در سابق ، در اوایل مشروطیت ، آقای آقا سید هبة الدین شهرستانی سلمه الله مجله‏ ای به‏ عربی در عراق منتشر می‏ کردند به نام " العلم " . و دو سه سالی منتشر شد ( من خودم هنوز آن مجله را ندیده‏ ام ) . در پشت آن مجله در وسط صفحه ، کلمه " العلم " به خط نستعلیق کلیشه شده بود و در چهار گوشه هم این‏ چهار حدیث که خواندم زینت بخش پشت مجله بود . یک وقت در خود آن‏ مجله نوشته بود که یک روز یک نفر مستشرق آلمانی به ملاقات آقای‏ شهرستانی در دفتر مجله یا در جای دیگر آمد ( ایشان اظهار می‏ کردند فعلا بعید العهدم ) و پشت این مجله را با همین ترتیب دید . پرسید اینها چیست که در پشت این مجله نوشته شده ؟




گفته شد اینها چهار دستور است از پیغمبر ما درباره علم . بعد برایش ترجمه شد که پیغمبر اسلام فرمودهتحصیل علم بر هر مسلمانی اعم از زن و مرد و از هر صنف فریضه و واجب‏ است ، و فرموده : از گهواره تا گور دانش بجوئید ، و فرموده علم را بجوئید ولو به اینکه بخواهید تا چین به دنبالش بروید ، و فرموده حکمت و علم گمشده مسلمان است و هر جا آن را بیابد بر می‏دارد و اهمیت نمی‏ دهد که‏ گمشده خود را از دست چه کسی می‏ گیرد .
آن مرد مستشرق اندکی فکر می‏ کند و بعد می‏ گوید اوه ! شما یک همچو دستورها داشتید که پیغمبر شما علم را بر شما فرض شمرده ، نه از نظر افراد و اختلاف جنسی ، نه از لحاظ زمان ، نه از لحاظ مکان و نه از لحاظ معلم قیدی قرار نداده و باز اینقدر در جهالت باقی هستید و اینقدر بی ‏سواد در میان شما وجود دارد ؟
!


ده گفتار / ص 138-137