مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت

آموزشی - فرهنگی - قرآنی
مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت

۹۷ مطلب با موضوع «یاد ایام (مناسبت ها)» ثبت شده است

۱۲
شهریور

یکی از دانشجویان پروفسور حسابی به ایشان گفت :

شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم .


زندگینامه دکتر حسابی

پروفسور جواب داد :

تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند.

۱۲
شهریور

۱۲
شهریور

۱۲
شهریور

امام جواد علیه السلام:

ارزشمندترین عبادت ها، عبادت (همراه با) اخلاص است.

(تنبیه الخواطر، ص 428)


امام جواد


شهادت جانسوز امام نهم جوادالائمه علیه السلام بر شیعیان آن حضرت تسلیت باد

سلام به اشک! سلام بر غم!

سلام بر غربت تو و بر تمام تنهایی ‏ات!

ای مظلوم! یا جواد الائمه!

 

غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود                        جگر سوخته با خنده مداوا نشود

پسر ضامن آهو! تو جوانمرگ شدی                       مثل تو هیچ کسی وارث زهرا نشود


پاییز، پنجره‏ ها را نشانه گرفته است و آسمان، داغ ستاره بیست و پنج ساله‏ اش را ضجه می‏ زند؛ داغ جوان‏ ترین بهار شهیدی را که رفتنش، خواب پلک‏های زمین را آشفته است، داغ امامی که خورشید هم درس ‏آموز سخاوتش بود.

 

میان حجره غریبانه دست و پا می زد                         و گاه مادر مظلومه را صدا می زد

صدای ناله ی او: «آه سوختم ،جگرم»                       شراره ها به دل حضرت رضا می زد


۰۸
شهریور

زندگینامه

محمد علی رجایی در ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ هجری شمسی در قزوین به دنیا آمد. پدر او عبدالصمد نام داشت و از کسبه و بازرگانان قدیم قزوین و تهران بودند و چهار سال پس از تولدش در ۱۹۳۷ (۱۳۱۶) درگذشت. محمدعلی از این به بعد با مادر و برادرش زندگی می‌کرد.


                                                       

  

او تحصیلات ابتدایی را در قزوین تمام کرد و در ۱۳ سالگی به تهران رفت و از روی خودساختگی که در شخصیت او بود به کار و فروشندگی که در آن دوران بسیار مرسوم بود در نزدیکی محل کار برادر در جنوب شهر مشغول شد و بر خلاف دیدگاه عوام هیچگاه در فقر و تنگدستی زندگی نکرد. در ۱۷ سالگی به آموزشگاه گروهبانی نیروی هوایی رفت و در حین تحصیل با احزاب و گروه‌های سیاسی مخالف شاه (همچون فداییان اسلام) آشنا شد و در جلسات سید محمود طالقانی شرکت می‌کرد. او در این دوران از طرفداران محمود طالقانی بود و در ضمن حضور در ارتش، مخفیانه با فداییان اسلام فعالیت می‌کرد.

۲۴
مرداد

ولادت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام بر همه ارادتمندان به ایشان مبارک و خجسته باد ...





چرا امام رضاعلیه السلام را عالم آل محمد صلی الله علیه و آله لقب داده اند؟

حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی می  فرماید :
.... اگر چه همه ائمه طاهرین علیهم السلام نور واحدند و خداوند متعال، آسمان‌ها و زمین را به سبب وجود آنها خلق کرده است، لیکن هر کدام از آن بزرگواران در زمان و عصر خودشان ظهور و ویژگی‌ خاصی نشان دادند، به طور مثال ... باید بگوییم به واسطه وجود مبارک آن حضرت در آن شرایط و اوضاع بعد از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام و جریان زندانی‌شدن پدر بزرگوارشان که جریان خاصّی پدید آمده بود و موضع و موقعیت شیعه ضعیف شده بود، همه آن ضعف‌ها مبدّل به قوّت شد و مذهب دوباره تشیید شد. در زمان آن بزرگوار، ظهور علمی ایشان فوق العاده بود و به همین سبب ایشان را عالم آل محمد علیهم السلام لقب داده‌اند.

شما مباحثات آن حضرت را با سران ادیان و مذاهب دیگر ملاحظه کنید. مطالب و علومی که از ایشان صادر شده است همه برای احیاء امر دین فوق العاده مؤثر واقع شده است.

آن حضرت از مدینه تا مرو هم که تشریف می‌آوردند، با حضور و وجود مبارکشان همه جا موج ولایت اهل بیت علیهم السلام ظهور پیدا می‌کرد، مردم متوجه به اهل بیت علیهم السلام می‌شدند و حقّانیت آن حضرات بر همه نمایان می‌گشت.

در همین مسافرت امام رضا علیه السّلام به خراسان، بهترین فرصت پیش آمد تا علوم و معارف اسلام ـ که در نزد امامان، موجود بود و از مواریث نبوّت به شمار می‌رفت ـ منتشر شود و در دسترس علما و دانشمندان قرار گیرد.

عصر مأمون، سرآغاز آشنایی مسلمانان با اصطلاحات و مکتب‌های فلسفی بود که به واسطه ترجمه کتب فلسفی به زبان عربی، صورت گرفت و مأمون نیز از این برخورد استفاده نموده و شخصاً آن را ترویج و تشویق می‌کرد و در نتیجه نابسامانی‌های فکری و القای شبهات و اشکالات، در عقاید و مسایل اسلامی زیاد گردید؛ و از سوی دیگر، بحث و مناظره بین مسلمانان و علمای ادیان دیگر نیز توسعه یافت و مباحثات مذهبی رایج گردید.

حضرت رضا علیه السّلام برای حفظ عقاید مسلمانان و ردّ هر گونه شبهه و شکّ و ایراد و نیز راهنمایی علما، مجاهدت‌های فراوانی فرمودند و شخصاً با دانشمندان بزرگِ ادیانِ مختلف، مباحثه کرده و آنها را محکوم و مُجاب کردند؛ که صورت آن جلسات مباحثه و مناظره، در کتب تاریخ و حدیث، ثبت و ضبط گردید؛ و امروزه یکی از ذخایر مهمّ علمی در فنّ احتجاج و استدلال و اثبات عقاید محسوب می‌شود و همواره مورد استفاده علما و دانشمندان بوده و خواهد بود.

آوازه علم و فضل آن حضرت، جهان اسلام را پر کرد و این سفر با همه افاضات علمی، معارف دینی و علوم اسلام و عقاید و فقه را تجدید کرد و به واسطه همین مطلب است که آن حضرت را «مجدّد رأس مأه ثانیه» خوانده اند.

در کتاب عیون اخبار الرّضا که کمتر از یک قرن، بعد از رحلت آن حضرت تألیف گردیده، از سندهای عالی و معتبر استفاده شده است، و از این رو، این کتاب عظمت مقام علم و جلالت و موقعیت بی نظیر امام را تا حدّی بیان نموده است.

مشایخ علمای سنّت نیز به آن حضرت، ارادت می‌ورزیدند و ایشان را یکی از اولیای بزرگ می‌شمردند و در مدح آن حضرت، اشعار و قصاید بسیاری سروده‌اند.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران




۲۱
تیر

یاد و خاطره شهدای عفاف و حجاب در قیام مسجد گوهر شاد گرامی باد ...

واقعه قیام خونین مسجد گوهرشاد با 2000 شهید و مجروح اتفاق کم نظیر و ظرفیت بزرگی برای روحیه دین باوری و تقویت ملی و اسلامی حجاب و عفت و غیرت مردمان این سرزمین است.



قیام گوهرشاد را می‌توان تقابل روحانیت مشهد با مظاهر بی‌دینی و مذهب زدایی رضاخان تفسیر کرد.

با تثبیت پایه های سلطنت پهلوی، رضاخان که قدرت مطلقه را در دست داشت سعی کرد با پیاده کردن آنچه که او خود پیشرفت و تعالی جامعه می‌خواند از دول اروپایی و غربی عقب نماند. وی آغاز ترقی مردم ایران را در ظاهر شدن زنان در جامعه و بی حجابی آن ها دانست و پس از سفری که به ترکیه داشت، سعی کرد با تمسک به دوستانش (کمال آتاتورک و امان الله خان پادشاه افغانستان) در این راه گام بردارد. چنان چه مهدی قلی خان هدایت، در کتاب «خاطرات و خطرات»، کشف حجاب در ایران را سوغات [سفر رضا شاه به] آنکارا می ‌داند.

اجرای کشف حجاب در ایران که مردم پای بند به مذهب و سنتهای دینی بودند موجی از مخالفت را به همراه داشت. انتشار خبر برپایی جشن شیراز و ضرب و شتم حسام الدین فال اسیری از علمای آنجا و همچنین تبعید دو تن از روحانیون تبریز، آیت الله حسین قمی مرجع خطه خراسان را بر آن داشت تا جهت ممانعت از اجرایی شدن کشف حجاب در ایران به تهران عزیمت و با شخص رضاخان ملاقات کند.

محاصره شدن ایشان در باغ سراج الملک شهرری، باعث ناراحتی بیت ایشان و مردم مشهد گردید. ورود شیخ محمد تقی بهلول به مشهد و اطلاع یافتن او از وقایع باعث شد تا طی سخنانی در حرم رضوی مردم را به حمایت از آیت ا... قمی فراخواند. سخنان او هر چند باعث شد تا برای مدت زمان کوتاهی در یکی از اتاق های حرم زندانی گردد اما مردم به خروش آمده در اقدامی وی را آزاد ساختند و او هم آن ها را به گسترش تحصن فراخواند.

اولین یورش ماموران نظامی صبح جمعه مورخه 19/4/1314 ه.ش، به وقوع پیوست زمانی که ماموران با محاصره کردن مسجد گوهرشاد مانع از ورود مردم به داخل مسجد شدند. هر چند به ادعای خود بهلول، او طی ملاقات با عده ای از دولتیان و روحانیون مشهد به توافق نسبی رسیدند اما در عمل کاری از پیش نرفت. کشتار اولیه مردم هشت تن از علما را بر آن داشت تا طی تلگرافی به رضاشاه از او بخواهند تا با عدم اجرای کشف حجاب به این غائله خاتمه دهد، اما او بی اعتنا به این مساله مجوز ورود سربازان به حرم و حتی تیراندازی بسوی مردم را صادر کرد.

با عقیم ماندن رایزنی های آیات عظام شیخ مرتضی آشتیانی، حسین فقیه سبزواری و نهاوندی با مقامات دولتی، یورش نظامیان به متحصنین حرم رضوی در روز یکشنبه 21/4/1314 ه.ش، به وقوع می پیوندد. در نتیجه این حمله مقاومت مردم بی دفاع درهم شکسته، تعداد زیادی زخمی و کشته می‌گردند.


با پایان یافتن قیام گوهرشاد، رژیم طی عملیاتی تعداد زیادی از علما و افراد دخیل را بازداشت، عده‌ای متواری و عده‌ای هم تبعید می‌گردند.

۱۶
تیر



امام رضا علیه السّلام فرمودند:

إنَّما جُعِلَ یَومُ الفِطرِ العِیدَ لِیَکونَ لِلمُسلِمینَ مُجتَمَعا یَجتَمِعُونَ فیهِ و یَبرُزونَ لِلّهِ فَیُمَجِّدُونَهُ عَلى ما مَنَّ عَلَیهِم ؛

روز فطر از این رو عید قرار داده شد تا روز گردهمایى مسلمانان باشد، و در این روز گرد هم آیند و براى خدا به صحرا (فضایى باز) درآیند و خداوند را بر منّتى که بر آنها نهاده است ستایش و به بزرگى یاد کنند.

(من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 522)


امام على علیه السّلام فرمودند:

إنَّما هُوَ عِیدٌ لِمَن قَبِلَ اللّه ُ صِیامَهُ و شَکَرَ قِیامَهُ ؛

امروز (عید فطر) تنها عید کسى است که خداوند روزه اش را پذیرفته و شب زنده دارى اش را سپاس گزارده است .

(نهج البلاغه ، حکمت 428)
۱۶
تیر
خلفا سالها بود که نماز عید فطر و عید قربان مىخواندند. پیغمبر نماز عید فطر و عید قربان مىخواند، اینها هم نماز عید فطر و عید قربان مىخواندند. اما روش نماز خواندن به تدریج فرق کرده بود، سیره فرق کرده بود. (مثال خوبى است: نماز عید خواندن، کتاب اللَّه و سنّت رسول اللَّه است اما چگونه نماز خواندن، سیره است.)
کم کم دربارهاى خلفا مانند دربارهاى ساسانى ایران و قیاصره روم شده بود، دربارهاى خیلى مجلّل. لباس خلیفه و سران سپاه داراى انواع نشانههاى طلا و نقره بود.

خلیفه وقتى مىخواست به نماز عید بیاید، با جلال و شکوه خاص و با هیمنه سلطنتى مىآمد. خودش سوار بر اسبى که گردنبند طلا یا نقره داشت مىشد و شمشیرى زرّین به دست مىگرفت، سپاه نیز از پشت سرش مىآمد، درست مثل اینکه مىخواهند رژه نظامى بروند. بعد مىرفتند به مصلّى، دو رکعت نماز مىخواندند و برمىگشتند.مأمون به حضرت رضا اصرار داشت که مىخواهم نماز عید فطر را شما بخوانید.

امام فرمود: من از اول با تو شرط کردم که فقط اسمى از من باشد و من کارى نکنم. نه آقا! من خواهش مىکنم. شما از نماز هم ابا مىکنید؟! این که یک کار مربوط به مردم نیست که بگویید پاى ظلمى در کار مىآید. لااقل همین یک نماز را شما بخوانید.

در اینجا حضرت جملهاى مىگوید نظیر جمله امام حسین و نظیر جمله على علیه السلام در جریان بیعت بعد از عمر.

فرمود: من به یک شرط حاضرم؛ من نماز مىخوانم اما با سیره جدّم و پدرم، نه با سیره شما.

مأمون با آنهمه زرنگى که داشت (از نظر خودش) احمق شد. گفت: بسیار خوب، به هر سیره و روشى که مىخواهید بخوانید. فکر مىکرد غرض این است که کارى را به عهده حضرت رضا گذاشته باشد تا مردم بگویند پس امام رضا عملًا هم قبول کرد.

در روز عید فطر، امام رضا علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: لباسهاى عادى بپوشید، پاها را برهنه کنید، دامن عباها و آستینهایتان را بالا بزنید و ذکرهایى را که من مىگویم شما هم بگویید. حالتتان حالت خشوع و خضوع باشد. ما داریم به پیشگاه خدا مىرویم، توجهتان به خدا باشد. ذکرها را که مىگویید، خدا را درنظر بگیرید.

امام* عمامهاش را به شکلى که پیغمبر مىبست بسته است، لباسش را به شکلى که پیغمبر مىپوشید پوشیده است، عصا به شکل پیغمبر به دست گرفته، پاهایش را برهنه کرده، با یک حالت خضوع و خشوعى! از همان داخل منزل که بیرون مىآمد، با صداى بلند شروع کرد به گفتن

«اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ عَلى ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکرُ عَلى ما اوْلانا».

سالهاست که مردم این ذکرها را درست نشنیدهاند. کسانى که همراه حضرت بودند، وقتى آن حال الهى حضرت را دیدند که منقلب شده، خودش را در حضور پروردگارش مىبرد و اشکهاى مبارکش جارى است، با حالت خضوع و خشوع، با معنویت تمام و در حالى که اشکهایشان جارى بود فریاد کردند:

«اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ عَلى ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکرُ عَلى ما اوْلانا».

حضرت مىگوید و اینها تکرار مىکنند، تا آمدند نزدیک درب منزل. صدا بلندتر مىشد. مأمون، فرماندهان سپاه و سران قبایل را فرستاده که بروید پشت سر على بن موسى الرضا نماز عید فطر بخوانید. اینها به سیره سالهاى پیش خلفا، خودشان را آرایش و مجهز کرده و لباسهاى فاخر پوشیدهاند، اسبهاى بسیار عالى سوار شده و شمشیرهاى زرّین به کمر بسته و دم درب ایستادهاند که حضرت رضا با همان جلال و هیبت دنیایى و سلطنتى بیرون بیاید. یکمرتبه حضرت با آن حال بیرون آمد. در میان آنها ولوله پیچید و بىاختیار خودشان را از روى اسبها پایین انداختند و اسبها را رها کردند.

تاریخ مىنویسد: چون مىبایست پاها برهنه باشد و آنها چکمه به پا داشتند و چکمه نظامى را به زودى نمىتوان بیرون آورد، هرکس دنبال چاقو مىگشت که زود چکمه را پاره و پاهایش را لخت کند. اینها نیز دنبال حضرت به راه افتادند. کم کم صداى هیمنه «اللَّهُ اکبَر» شهر مرو را پر کرد. مردم ریختند روى پشت بامها و به تدریج ملحق شدند. در مردم نیز روح معنویت موج مىزد. حضرت مىفرمود: «اللَّهُ اکبَر»، این شهر یکپارچه فریاد مىزد:

«اللَّهُ اکبَر».

هنوز از دروازه شهر بیرون نرفته بودند که جاسوسها به مأمون خبر دادند که اگر این قضیه ادامه پیدا کند، تو مالک سلطنت نیستى. سربازها ریختند که نه آقا! زحمتتان نمىدهیم، خیلى اسباب زحمت شد، خواهش مىکنیم برگردید.

این، معنى روش است. مأمون هم در این مورد به کتاب اللَّه و سنّت رسول اللَّه عمل مىکرد (نماز عید فطر جزء کتاب اللَّه است) اما همان نماز، روشى پیدا کرده بود که بى محتوا و بىحقیقت شده بود.

حضرت رضا فرمود: من حاضرم نماز را بخوانم اما با روش جدّم و پدرم، نه با روش جدّ و پدر تو.

کتاب سیره معصومین، انتشارات بینش مطهر

۰۱
تیر

 سه عامل اساسی در قیام امام حسین دخالت داشته است . هر کدام از این سه‏ عامل را که ما در نظر بگیریم می‏ بینیم در زمان امام حسن به شکل دیگر است‏ .

*** عامل اول که سبب قیام امام حسین شد این بود که حکومت ستمکار وقت از امام حسین بیعت می‏ خواست ...از نظر این‏ عامل ، امام حسین جوابش فقط این بود : نه ، بیعت نمی‏ کنم ، و نکرد . جوابش منفی بود . امام حسن چطور ؟ آیا وقتی که قرار شد با معاویه صلح‏ کند ، معاویه از امام حسن تقاضای بیعت کرد که تو بیا با من بیعت کن ؟ )بیعت یعنی قبول خلافت ( نه ، بلکه جزء مواد صلح بود که تقاضای بیعت‏ نباشد و ظاهرا احدی از مورخین هم ادعا نکرده است که امام حسن یا کسی از کسان امام حسن یعنی امام حسین ، برادرها و اصحاب و شیعیان امام حسن آمده‏ باشد با معاویه بیعت کرده باشد . ابدا صحبت بیعت در میان نیست . بنابر این مسئله بیعت که یکی از عواملی بود که امام حسین را وادار کرد مقاومت شدید بکند ، در جریان کار امام حسن نیست .