اینجا لازم
می دانم که درباره فلسفه گریه بر شهید که به آن اشاره کردم
توضیحاتی بدهم
. در عصر ما ، بسیاری از مردم ، حتی
گروهی از جوانان علاقه مند ، نسبت به
گریه بر امام حسین معترضند ، خود من
مکرر مورد اعتراض واقع شده ام . بعضی صریحا در گفته های خود این کار را غلط قلمداد می کنند ، مدعی
هستند که این کار معلول یک تفکر غلط و یک برداشت غلط از امر شهادت
است و به علاوه آثار اجتماعی بدی دارد . موجب ضعف و تاخر و انحطاط
ملتهائی است که به این کارها
عادت
کرده اند.
یادم هست ، در ایام تحصیل و اقامتم در
قم ، کتابی از محمد مسعود
نویسنده معروف آن زمان می خواندم که
در آن کتاب به مناسبتی مساله گریه
مردم شیعه را بر امام حسین مطرح کرده
بود و مقایسه کرده بود با روش
مسیحیان درباره شهادت مسیح ( البته به
عقیده خودشان ) که روز شهادت
مسیح
را جشن می گیرند ، نه اینکه به عزا
بنشینند .
نوشته بود ببینید ، یک ملت بر شهادت
شهیدش می گرید زیرا شهادت را
شکست و نامطلوب و امری نبایستی و موجب
تأسف می پندارد ، و ملتی دیگر
برای شهادت شهیدش جشن می گیرد . زیرا
آنرا موفقیت و مطلوب و مایه سر
افرازی و افتخار می شمارد . ملتی که
هزار سال بر شهادت شهیدش
بگرید و
متأسف شود و آه و ناله سردهد ناچار
ملتی زبون و بی دست و پا و فرار کن از معرکه بار می آید ، ولی ملتی که
هزار سال و دو هزار سال شهادت شهیدش
را
جشن می گیرد ، خواه ناخواه ملتی قوی و
نیرومند و فداکار می گردد.
برداشت یک ملت
از شهادت ، شکست است و عکس العملش درباره این شکست
آه و ناله و گریه است و نتیجه آن
برداشت و این عکس العمل ضعف و زبونی و
تسلیم گرائی . اما ملتی دیگر ، برداشتش از شهادت ، موفقیت است و عکس العملش جشن
و شادی است و نتیجه
آن برداشت و این عکس العمل ، روحیه نیرومند و اعتلا جوست . این بود حاصل اشکال
و ایرادی که آن شخص و اشخاص دیگر گرفته و می گیرند . من می خواهم همین مساله را تحلیل کنم و ثابت کنم که اتفاقا قضیه بر عکس است ، شادی کردن در شهادت شهید از بینش فردگرائی مسیحیت ناشی می شود و گریه بر شهید از بینش جامعه گرائی اسلام .
البته من در مقام توجیه عمل عوام
الناس که خود قبلا انتقاد کردم نیستم .
گفتم که برخی از مردم ما به امام
حسین فقط به چشم یک آدم نفله شده و یک مظلوم
که کشته شدنش صرفا ترحم انگیز است و از ناحیه او هیچ اقدام قهرمانانه
و تحسین آمیز صورت نگرفته است می نگرند . |