مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت

آموزشی - فرهنگی - قرآنی
مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت
۰۹
خرداد

آیا داستانهای قرآن حقیقت ندارد ؟

بعضی از مصری ها یک حرف مفتی زده‏ اند که گاهی در کلمات غیر مصری ها هم‏ دیده می‏ شود راجع به بعضی قصص قرآن که فلان داستان در تواریخ دنیا پیدا نشده است . خوب پیدا نشده باشد . مگر تمام قضایایی که در دنیا واقع شده‏ در کتب تاریخ هست ؟ ! کتب تاریخی که ما الان داریم ، از حدود سه هزار سال پیش است . یعنی از حدود هزار و چهارصد سال پیش از دوره اسلام به‏ این طرف می‏ شود گفت تاریخ دنیا تا حدی روشن است ، از آن جلوتر اصلا ما تاریخ درستی در دنیا نداریم . از چهار پنج هزار سال قبل به آن طرف را اساسا می‏ گویند : ازمنه ماقبل تاریخ .
بعضی ها راجع به بعضی از قصص قرآن گفته‏ اند که قرآن هدفش مقدس است ، قصص را نقل می‏ کند برای پند و عبرت گرفتن ، قرآن که کتاب تاریخ نیست‏ که بخواهد وقایع نگاری بکند ، وقایع را قرآن برای پندها ذکر می‏ کند ، وقتی‏ که هدف پند است دیگر فرق نمی‏ کند که آن واقعه‏ ای که نقل می‏ کند واقعا واقع‏ شده باشد ، یا آن را به صورت یک داستان نقل بکند که نتیجه بگیرد . مگر نیست که بسیاری از حکیمان دنیا پندهای بسیار بزرگ را از زبان حیوانات‏ بیان کرده‏ اند که همه مردم می‏ دانند که این ها واقعیت ندارد ، مثل‏ داستان های کلیله و دمنه که خرگوش مثلا چنین گفت ، روباه چنین گفت ، شیر چنین گفت ، ... این را برای پند و اندرز می‏ گوید والا داستانی واقع نشده که واقعا شیری باشد و روباهی و خرگوشی و با هم دیگر حرف زده باشند .

بعضی خواسته‏ اند چنین حرفی العیاذ بالله بگویند که اصلا ضرورتی ندارد ما در باب قصص قرآن ، راجع به این جهتش فکر بکنیم که آیا قصص قرآن تاریخ است یا تمثیل است برای پند و اندرز . ولی این حرف ، بسیار حرف مفتی است . محال است که انبیاء ، در منطق‏ نبوت ، برای یک حقیقت ، العیاذ بالله یک امر واقع نشده و یک دروغ را ولو به صورت تمثیل بیان بکنند . ... .

قرآن ، پیغمبر ، ائمه و کسانی که تربیت شده این مکتب هستند محال است‏ که برای هدف مقدس ، از یک امر نامقدس ، مثلا از یک امر پوچ ، از یک‏ امر باطل ، از یک امر بی حقیقت ولو یک تمثیل استفاده کنند . این است‏ که ما شک نداریم که تمام قصص قرآن همان جور که قرآن نقل کرده است عین‏ واقعیت است . داستانی که قرآن نقل می‏ کند ، ما بعد از نقل قرآن احتیاجی‏ نداریم که تأییدی از تواریخ دنیا پیدا بکنیم . تواریخ دنیا باید از قرآن‏ تأیید بگیرند . ایشان ( علامه طباطبائی ) در تفسیر المیزان این اصل را با ادله‏ ای از آیات قرآن ثابت می‏ کنند که اساسا در سیره انبیا چنین چیزی‏ وجود نداشته که حتی برای هدف مقدسشان از یک امر نامقدس استفاده بکنند.

مکائد نفس عجیب است!

مکرهای نفس اماره عجیب است !

انسان گاهی نفسش آنچنان مکر می‏ کند که خودش هم نمی‏ فهمد .

مثلا شب ولادت پیغمبر است ، می‏ خواهد جشن بگیرد شب سرور است ،

حالا که شب‏ سرور است فسق و فجور به جا می‏ آورد و می‏ گوید شب سرور است ،

شب ولادت‏ پیغمبر ، مگر اشکال دارد ؟ ! من به خاطر پیغمبر چنین کاری می‏ کنم !

(سیری در سیره نبوی )

۰۹
خرداد

احترام به شاگرد نوجوان

یـکـى از عـلـمـاى وارسـتـه , کلاس درسى داشت و از میان شاگردانش به نوجوانى بیشتر احترام مـى گـذاشـت .
روزى یـکـى از شاگردان از آن عالم پرسید: چرا بى دلیل , این نوجوان را آن همه احترام مى کنید؟ آن عالم دستور داد چند مرغ آوردند.
آن مرغ ها را بین شاگردان تقسیم نمود و به هر کدام کاردى داد و گفت : هریک از شما مرغ خود رادر جایى که کسى نبیند ذبح کند و بیاورد.
شاگردان به سرعت به راه افتادند و پس از ساعتى هر یک از آنها,مرغ ذبح کرده خود را نزد استاد آورد, اما نوجوان مرغ را زنده آورد.
عالم به او گفت : چرا مرغ را ذبح نکرده اى ؟ او در پـاسخ گفت : شما فرمودید مرغ را در جایى ذبح کنید که کسى نبیند, من هر جا رفتم دیدم خداوند مرا مى بیند.
شاگردان به تیزنگرى و توجه عمیق آن شاگرد برگزیده پى بردند,اورا تحسین کردند و دریافتند که آن عالم وارسته چرا آن قدر به اواحترام مى گذارد.

صد حکایت تربیتی، مرتضی بذر افشان

۰۹
خرداد

عشق و محبت تنها منحصر به عشق حیوانی جنسی و حیوانی نسلی‏ نیست بلکه نوع دیگری از عشق و جاذبه هست که در جوی بالاتر قرار دارد و اساسا از محدوده ماده و مادیات بیرون است و از غریزه‏ای ماوراء بقاء نسل‏ ، سرچشمه می ‏گیرد و در حقیقت فصل ممیز جهان انسان و جهان حیوان است و آن‏ عشق معنوی و انسانی است ، عشق ورزیدن به فضائل و خوبی ها و شیفتگی سجایای‏ انسانی و جمال حقیقت .

عشق هائی کز پی ‏رنگی بود

عشق نبود عاقبت ننگی بود

زانکه عشق مردگان پاینده نیست

چون که مرده سوی ما آینده نیست

عشق زنده در روان و در بصر

هر دو می‏باشد زغنچه تازه‏ تر

عشق آن زنده گزین کو باقی است

وز شراب جانفزایت ساقی است

عشق آن بگزین که جمله انبیا

یافتند از عشق او کار و کیا (مثنوی معنوی)

 

و این عشق است که در آیات بسیاری از قرآن ، با واژه " محبت " و احیانا " وُدّ " یا " مودّت " از آن یاد شده است .

(جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، ص 57)

۰۹
خرداد

] نکته ای که باید[ مورد توجه قرار گیرد اینست که‏ گفتیم حتی عشق های شهوانی ممکن است سودمند واقع گردد ، و آن هنگامی است‏ که با تقوا و عفاف توأم گردد . یعنی در زمینه فراق و دست نارسی از یک‏ طرف و پاکی و عفاف از طرف دیگر ، سوز و گدازها و فشار و سختی هائی که‏ بر روح وارد می‏ شود آثار نیک و سودمندی به بار می‏ آورد .

عرفا در همین‏ زمینه است که می‏ گویند عشق مجازی تبدیل به عشق حقیقی یعنی عشق به ذات‏ احدیت می‏ گردد و در همین زمینه است که روایت می‏ کنند:

من عشق و کتم و عف و مات مات شهیدا


" آن که عاشق گردد و کتمان کند و عفاف بورزد و در همان حال بمیرد ، شهید مرده است " .

(جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، ص53)


 

آیا عشق اگر توأم با تقوا و عفاف باشد، قابل توصیه است؟

اما این نکته را نباید فراموش کرد که این نوع عشق با همه فوائدی که درشرائط خاص احیانا به وجود می‏ آورد قابل توصیه نیست ، وادیی است بس‏ خطرناک . از این نظر مانند مصیبت است که اگر بر کسی وارد شود و او با نیروی صبر و رضا با آن مقابله کند ، مکمل و پاک کننده نفس است ، خام‏ را پخته و مکدر را مصفی می‏ نماید ، اما مصیبت قابل توصیه نیست . کسی‏ نمی‏ تواند به خاطر استفاده از این عامل تربیتی ، مصیبت برای خود خلق کند ، و یا برای دیگری به این بهانه مصیبت ایجاد نماید.

چنانکه می‏ دانیم در تعلیمات اسلامی به آثار و فوائد مصائب و بلایا زیاد اشاره شده و نشانه‏ ای از لطف خدا معرفی شده است ، اما به هیچ وجه به کسی‏ اجازه داده نشده است که به این بهانه مصیبتی برای خود و یا برای دیگران‏ به وجود آورد .
به علاوه ، تفاوتی میان عشق و مصیبت هست ، و آن اینکه

عشق بیش از هرعامل دیگری " ضد عقل " است ، هر جا پا گذاشت عقل را از مسند حکومتش‏ معزول می‏ کند .

اینست که عقل و عشق در ادبیات عرفانی به عنوان دو رقیب‏ معرفی می‏ گردند . رقابت فیلسوفان با عرفا که آنان به نیروی عقل ، و اینان‏ به نیروی عشق اتکاء و اعتماد دارند از همین جا سرچشمه می‏ گیرد . در ادبیات عرفانی همواره در این میدان رقابت ، عقل محکوم و مغلوب شناخته‏ شده است . سعدی می‏ گوید :

نیک خواهانم نصیحت می کنند                   خشت بر دریا زدن بی حاصل است

شوق را بر صبر قوّت غالب است                   عقل را بر عشق دعوی باطل است

نیروئی که تا این حد قدرتمند است و زمام اختیار را از کف می‏ گیرد و به‏ قول مولوی :

" آدمی را همچون پر کاهی در کف تندبادی به این سو و آن سو می کشد " ....

چگونه‏ می‏تواند قابل توصیه باشد .

(جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، ص54 و 55)

۰۹
خرداد

در قرآن کریم رابطه میان زوجین را با کلمه " مودت " و " رحمت " تعبیر می‏ کند .

وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‌

﴿الروم‏، 21﴾

و از نشانه‌های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکّر می‌کنند!

و این نکته بسیار عالی است . اشاره به جنبه انسانی و فوق حیوانی زندگی زناشوئی است . اشاره به اینست که عامل شهوت تنها رابطه طبیعی زندگی زناشوئی نیست . رابط اصلی صفا و صمیمیت و اتحاد دو روح است و به عبارت دیگر آنچه زوجین را به یکدیگر پیوند یگانگی می‏ دهد مهر و مودت و صفا و صمیمیت است نه شهوت که در حیوانات هم هست .
مولوی با بیان لطیف خویش ، میان شهوت و مودت تفکیک می‏ کند ، آنرا حیوانی و این را انسانی می‏ خواند . می‏ گوید :

خشم و شهوت وصف حیوانی بود    مهر و رقت وصف انسانی بود

                این چنین خاصیتی در آدمی است     مهر، حیوان را کم است، آن از کمی است

(جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، ص52)

۰۹
خرداد

از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیربنای‏ اصلی آن محبت است . از زمان شخص نبی اکرم که این مذهب پایه گذاری شده‏ است زمزمه محبت و دوستی بوده است . آنجا که در سخن رسول اکرم جمله‏ «علی و شیعته هم الفائزون»  را می‏شنویم ، گروهی را در گرد علی‏ می‏بینیم که شیفته او و گرم او و مجذوب او می‏باشند . از اینرو تشیع مذهب‏
عشق و شیفتگی است . تولای آن حضرت مکتب عشق و محبت است . عنصر محبت‏ در تشیع دخالت تام دارد . تاریخ تشیع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است .

(جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، ص40)


آورده اند ...

روزى عـلى (ع ) در منزل بود و فرزندانش عباس و زینب ، که آن زمان خردسال بودند،در دو طرف آن حضرت نشسته بودند.
على (ع ) به عباس فرمود: بگو یک .
- یک .
- بگو دو.
عباس عرض کرد: حیا مى کنم با زبانى که یک گفته ام ،دوبگویم .
على (ع ) براى تشویق و تحسین وى، چشم هایش را بوسید.
سپس حضرت به زینب که در طرف چپ نشسته بود، توجه فرمود.
زینب عرض کرد: پدر جان ، آیا ما را دوست دارى ؟ حضرت فرمود: بلى، فرزندان ما پاره هاى جگر ما هستند.
زیـنـب گـفـت : دو مـحـبت در دل مردان با ایمان نمى گنجد: حب خدا و حب اولاد.
ناچار باید گفت : حب به ما شفقت و مهربانى است و محبت خالص مخصوص ذات لایزال الهى است .
حضرت با شنیدن این حرف به آن دو، مهر و عطوفت بیشترى مى فرمود و آنان را تحسین و تمجید مى کرد.
رسول اکرم (ص ) فرمود: پدرى که بانگاه محبت آمیز خود فرزندخویش را مسرور مى کند، خداوند به او اجر آزاد کردن بنده اى را عنایت مى فرماید.

(صد حکایت تربیتی ، مرتضی بذرافشان)

۰۹
خرداد

بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندکی بعد از زمان‏ خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبریشان رو به فراموشی می ‏رود . اما علی ]ع[ و معدودی از بشر همیشه هادی و رهبرند .

(جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، ص39)


علی علیه السلام تجسم حقیقت

علی مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرت ها و سرشت ها .

آنکه فطرتی‏ سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی‏ رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید .

و آنکه فطرتی آلوده دارد به او علاقمند نگردد ولو اینکه احسانش کند ،

چون علی جز تجسم حقیقت چیزی نیست .

(جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، ص41)

۰۹
خرداد

نتیجه بد اخلاقى معلم

مـعـلمى بود که شاگردان زیادى داشت، اما وى از نظر اخلاقى فردى تندخو بود و بچه ها را اذیت مى کرد.
بچه ها به همین علت دلخوشى شان این بود که ولو براى یک روز هم که شده از دست وى خـلاص شـونـد ودرس را تـعـطیل کنند.                                              

                                                       کاریکاتور روز معلم

لذا با هم نشستند و نقشه کشیدند.
روز بعد که به کلاس آمـدنـد، هنگامى که معلم وارد شد، یکى از بچه ها به معلم سلام کردو گفت : جناب معلم ، خدا بد ندهد.
مثل این که کسالتى دارید؟ معلم جواب داد: نه کسل نیستم .
برو بنشین .
شـاگـردى دیـگـر آمـد و گـفت : جناب معلم رنگ و رویتان امروز پریده، خداى نکرده کسالتى دارید؟ این دفعه معلم یکه خورد و آهسته گفت : برو بنشین سرجایت .
بـعـد یکى دیگر از شاگردها آمد و همان حرف ها را تکرار کرد.
معلم تردید کرد که شاید من مریض هـسـتم .
سرانجام وقتى چند شاگرد دیگرهمان حرف ها را با ثاثر و تاسف تکرار کردند، امر بر معلم مشتبه شد وگفت : بله ، گویا امروز حالم خوش نیست .
بچه ها وقتى که اقرار گرفتند که او ناخوش است گفتند:آقا معلم ، اجازه بدهید تا امروز شوربایى برایتان تهیه کنیم و از شماپرستارى نماییم .
کـم کـم مـعـلـم واقـعـا مریض شد، رفت دراز کشید و شروع کرد به ناله کردن و به بچه ها گفت : برخیزید و به منزل بروید.
امروزناخوش هستم و نمى توانم درس بدهم .
بـچـه هـا کـه هـمـیـن را مـى خـواسـتـند، مکتب را رها کردند و به دنبال تفریح و بازى خودشان رفتند.

صد حکایت تربیتی، مرتضی بذر افشان

۰۸
خرداد

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله :

«در میان صدقه هایی که مردم می دهند، هیچ صدقه ای ارزنده تر از یاد دادن علم و دانش نیست«.

همان طور که می دانید آموزش، از شئون الهی است. خداوند متعال برای نشان دادن مسیر هدایت به بشر، پیامبران و اولیای پاک خویش را به بشر ارزانی داشته است.

معلمی، تحفه ای آسمانی است از سوی خداوند به انسان. از زلال وجود معلم است که نهال های تشنه دانش، در کویر نادانی سیراب
می شوند
.

نقش معلم در شکوفایی شاگرد

روزی ابوعلی سینا از جلوی آهنگری می گذشت. کودکی را دید که از آهنگر مقداری آتش می خواهد. آهنگر گفت: ظرفت را بگیر تا آتش در آن بریزم، ولی چون کودک ظرف نیاورده بود، بی درنگ خم شد و مقداری خاک از زمین برداشت و کف دست خود پهن کرد و گفت: بریز. ابن سینا از تیزهوشی او در شگفت ماند. جلو رفت و نام کودک را پرسید. پسرک گفت: نامم بهمن یار است و از خانواده ای زرتشتی هستم. ابن سینا او را به شاگردی خود پذیرفت و در تربیتش کوشید. بهمنیار اسلام پذیرفت و یکی از حکیمان و دانشمندان روزگار خود شد.

۰۸
خرداد

نخستین و اساسی ترین نشانه معلم نمونه ، برخور داری او از سوز و گداز « انسان سازی» است.

معلمی سوز و گداز می خواهد شخصی می تواند به شغل معلمی بپردازد که در وجود خود عشق و علاقه وافری به انسان و انسان سازی داشته باشد چنین فردی در برابر همه دشواری ها و سختی های تعلیم و تربیت  استقامت کرده از کار خود لذت می برد و لحظه ای از راهنمایی و ارشاد انسان ها دست برنخواهد داشت.

آنان که بر اساس انگیزه نان و دانه بکار معلمی می پردازند به زودی خسته شده از میدان در می روند.

سوز وگداز ، اساسی ترین و ضروری ترین ویژگی معلم نمونه است.

چنین معلمی به مدرسه و کلاس عشق می ورزد ، زیرا او در چنین محیطی بهتر و کامل تر می تواند به هدف انسان سازی خود برسد.

یکی از ویژگی های یگانه معلم نمونه انسان ، پیامبر اکرم (ص) سوز و عشق به هدایت و ارشاد انسان ها بود.

                                                                                                                               «یوسف/ 103»


شهید رجایی در سال 1312 در قزوین به دنیا آمد. او با همت مادرش دوره ابتدایی را در شهر قزوین به پایان برد و سپس به تهران رفت. رجایی هم زمان با کار و فعالیت، به طور متفرقه ادامه تحصیل داد و پس از دانش آموختگی، با راهنمایی آیت اللّه طالقانی به معلمی روی آورد. شهید رجایی به معلمی عشق می ورزید و کلامش این بود که:

« معلمی شغل نیست؛ عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست، مبارکت باد«.


مدال معلم از نظر شهید رجایی

یک سال به آقای رجایی خبر دادند معلم نمونه شده است، آیا حاضر است برای دریافت مدال معرفی گردد. او با بی تفاوتی گفت آن را لازم ندارد و در مقابل تعجب مدیر و دیگران گفت: اگر دانش آموزی به هنگام تدریس، درسش را خوب بفهمد و لبخند رضایت بر لبانش نقش بندد، همان مدال معلم است و به آن افتخار خواهد کرد.