مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت

آموزشی - فرهنگی - قرآنی
مؤسسه فرهنگیِ قرآن و عترت راهیان بصیرت
۲۰
تیر

گالیله در بچگى به ساختن ماشین آلات ساده علاقه داشت .
پدرش بر خلاف میل او، وادارش کـرد کـه طـب بخواند.
او در این راه ترقى نکرد.
سپس به آموختن ریاضیات و فیزیک پرداخت .
در نـتیجه نبوغ خود را در نجوم و چیزهایى که عقربک استعداد او را به حرکت درمى آورد, ابراز نمود.
گالیله از جمله کسانی بود که عقیده داشت زمین به دور خورشید مى گردد و نخستین کسى بود که پاندول ساعت را ساخت .

تـولـستوى هنوز بچه بود که به مطالعه علاقه پیدا کرد وکتاب هاى فلسفى زیادى را خواند.
او در ایـن دوران , سـعـى مـى کـردمسائل مهم زندگى را مطرح سازد و تا پایان عمر, این مسائل در قلمرو فکر او جریان داشت .

جـرج مـورلند نقاش حیوانات، از شش سالگى ، علاقه خود رابه نقاشى بروز داد.
او با این که در سـن 41 سـالـگـى زنـدگـى را بـدرود گـفـت، آثـار گـرانـبـهایى در نقاشى از خود به یادگار گذارد.

رمز پیروزی مردان بزرگ ، ص7

۱۰
تیر

روزى عده اى از کودکان در کوچه مشغول بازى بودند.

پیامبر(ص ) در حین عبور،چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسؤولیت سنگین آنها را در رشد

کودک به همراهانشان گوشزد کند.

فرمود: واى بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان .

اطـرافـیـان پیامبر با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند.

لحظه اى فکرکردند شاید منظور پیامبر، فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندانشان کوتاهى مى کنند.

عرض کردند: یا رسول اللّه، آیا منظورتان مشرکین است ؟

- نـه ،بلکه پدران مسلمانى را مى گویم که چیزى از فرایض دینى رابه فرزندان خود نمى آموزند و اگـر فـرزنـدانشان پاره اى

از مسائل دینى رافراگیرند، پدران آنها، ایشان را از اداى این وظیفه باز مى دارند.

اطرافیان پیامبر با شنیدن این سخن، تعجب کردند که آیا چنین پدران بى مسؤولیتى نیز هستند.

پـیامبر که تعجب آنها را از چهره شان خوانده بود ادامه داد: تنهابه این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزى را به

دست آورند....

آنگاه فرمود: من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند.

توجه : در عـصـر حاضر، دلیل دور بودن و ناآگاهى قشر عظیمى ازکودکان و نوجوانان از مسائل مذهبى، بى توجهى

والدینشان به این مساله مهم است .

صد حکایت تربیتی، مرتضی بذر افشان

۱۰
تیر

شهید شاخص بسیج فرهنگیان سال 93


معلم شهید خداکرم رجب پور


۱۰
تیر

وقـتـى سـیـد حـسن مدرس در مدرسه سپهسالار درس مى داد و مسؤول مدرسه بود, یکى از نـزدیـکـان وى , شـخصى را به عنوان محصل به مدرسه آورد, به وى معرفى نمود و گفت : ایشان مى خواهد در خدمت شما درس بخواند.
مدرس نگاهى به داوطلب کرد و گفت : ایشان درس خوان نمى شود.

مـرحوم مدرس وقتى تعجب آن مرد را دید, ادامه داد: به دکمه هاى قیطانى پیراهنش نگاه کن .
تا بخواهد دکمه هایش را بیندازد، وقتش تمام شده .
دکمه هاى قیطانى نمى گذارد دانش آموز درس بخواند.
وقتى درس نخواند درایت پیدا نمى کند، زندگى اش به رفاه طلبى آغشته مى شود و روحیه شجاعت و آزادگى را نیز از دست مى دهد.

غلام رضا گلی زواره، داستان های مدرس

۰۶
تیر


۰۱
تیر

تنگ نظری مذهبی از خصیصه‏ های خوارج است اما امروز آن را باز در جامعه اسلامی می‏ بینیم . این همان است که گفتیم خوارج شعارشان از بین رفته‏ و مرده است اما روح مذهبشان کم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات‏ همچنان زنده و باقی است .

بعضی از خشک مغزان را می‏ بینیم که جز خود و عده ‏ای بسیار معدود مانند خود ، همه مردم جهان را با دید کفر و الحاد می‏ نگرند و دائره اسلام و مسلمانی را بسیار محدود خیال می‏ کنند . در فصل پیش گفتیم که خوارج با روح فرهنگ اسلامی آشنا نبودند ولی شجاع‏ بودند . چون جاهل بودند تنگ نظر بودند و چون تنگ نظر بودند زود تکفیر و تفسیق می‏ کردند تا آنجا که اسلام و مسلمانی را منحصر به خود می‏ دانستند و سایر مسلمانان را که اصول عقائد آنها را نمی‏ پذیرفتند کافر می‏ خواندند و چون شجاع بودند غالبا به سراغ صاحبان قدرت می‏ رفتند و به خیال خود آنها را امر به معروف و نهی از منکر می‏ کردند و خود کشته می‏ شدند و گفتیم در دوره‏ های بعد جمود و جهالت و تنسک و مقدس مابی و تنگ نظری آنها برای‏ دیگران باقی ماند اما شجاعت و شهامت و فداکاری از میان رفت .

خوارج بی‏ شهامت ، یعنی مقدس مابان ترسو ، شمشیر پولادین را به کناری گذاشتند و از امر به معروف و نهی از منکر صاحبان قدرت که‏ برایشان خطر ایجاد می‏ کرد صرف نظر کردند و با شمشیر زبان به جان صاحبان‏ فضیلت افتادند . هر صاحب فضیلتی را به نوعی متهم کردند به طوری که در تاریخ اسلام کمتر صاحب فضیلتی را می‏ توان یافت که هدف تیر تهمت این‏ طبقه واقع نشده باشد . یکی را گفتند منکر خدا ، دیگری را گفتند منکر معاد ، سومی را گفتند منکر معراج جسمانی و چهارمی را گفتند صوفی ، پنجمی را چیز دیگر و همین طور ، به طوری که اگر نظر این احمقان را ملاک قرار دهیم‏ هیچ وقت هیچ دانشمند واقعی مسلمان نبوده است .

وقتی که علی تکفیر بشود تکلیف دیگران روشن است . بوعلی سینا ، خواجه نصیر الدین طوسی ، صدرالمتألهین شیرازی ، فیض کاشانی ، سید جمال الدین اسد آبادی ، و اخیرا محمد اقبال پاکستانی از کسانی هستند که از این جام جرعه‏ ای به کامشان‏ ریخته شده است .

بوعلی در همین معنی می‏ گوید :

کفر چو منی گزاف و آسان نبود/ محکمتر از ایمان من ایمان نبود

در دهر یکی چو من و آنهم کافر/ پس در همه دهر یک مسلمان نبود


خواجه نصیرالدین طوسی که از طرف شخصی مسمی به " نظام العلماء " مورد تکفیر واقع شد ، می‏ گوید :


نظام بی‏ نظام ار کافرم خواند/چراغ کذب را نبود فروغی

مسلمان خوانمش ، زیرا که نبود/ دروغی را جوابی جز دروغی


خطر جهالت این گونه افراد و جمعیت ها بیشتر از این ناحیه است که ابزار و آلت دست زیرک ها قرار می‏ گیرند و سد راه مصالح عالیه اسلامی واقع می‏ شوند . همیشه منافقان بی دین ، مقدسان احمق را علیه مصالح اسلامی بر می‏ انگیزند. اینها شمشیری می‏ گردند در دست آنها و تیری در کمان آنها .

چقدر عالی و لطیف ، علی علیه ‏السلام این وضع اینها را بیان می‏ کند . می‏ فرماید :
»

  همانا بدترین مردم هستید . شما تیرهائی هستید در دست شیطان که از وجود پلید شما برای زدن نشانه

خود استفاده می‏ کند و به وسیله شما مردم را در حیرت و تردید و گمراهی می‏ افکند.»

(نهج البلاغه، خطبه125)


(جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص142-141)


خبرگزاری فارس: اعدام بی‌رحمانه هواداران نظام سوریه به دست تروریست‌ها در حلب + فیلم

اعدام بی رحمانه هواداران نظام سوریه در حلب به دست تروریست ها - خبرگزاری فارس

جل الخالق که تاریخ دوباره تکرار شده و این جماعت خشک مغز احمق باز به راه افتاده اند و چه خوب ابزاری هستند در دست شیاطین زمان. جماعتی که نام مسلمان را یدک می کشند و تیشه بر ریشه ی اسلام و مسلمانی می زنند. تکفیری های سوریه و داعش مصداق همان هایی هستند که حضرت علی علیه السلام درباره شان سخن گفته اند.

۳۱
خرداد

فرازفرازهایی از وصیت نامه معلم شهید·       

دان  * دانش آموزانم سعی کنند رهرو راه شهدا باشند و با درس خواندن خود مشتی بر دهان یاوه گویان بزنند. ...

·         * همکاران هم سعی کنند اگر توفیق حضور در جبهه را پیدا نکردند با تربیت نسلی سالم به جامعه، دین خود را ادا نمایند.

·         * باید پایگاه های بسیج را پرُ کرد. شیطان شما را گول نزند تا از صحنه خارج سازد هرچه قدر کار و مشکلات داشتی هفته ای یک شب را هم در اختیار اسلام بگذار. لذا کلیه ی برادران از پیر و جوان مسئولیت شرعی در قبال خدا و خون شهدا دارند که پایگاه ها و مساجد را پُر کنند.

·         * برادرم کتابهایم را به تو اهدا می کنم. امیدوارم این هدیه ناقابل را پذیرا باشی و بر مطالعاتت بیفزایی و کتاب های شهید مطهری را مطالعه کنی.

·         * خواهرم از تو برخورد زینب گونه می خواهم. عفت و عصمت و حجب]و[ حیایی زینب گونه می خواهم. حجابت کورکننده است. سعی کن خواهری نمونه باشی و درس دهنده به دیگران.

·        

به    به عنوان معلم چه پیامی برای دانش آموزان و همکاران خود دارید؟

·         * ... یک معلم در تمام رفتارش باید برای دانش آموزان اسوه باشد. ببینید حضور یک معلم  در جبهه چقدر در روحیه ی دانش آموزان تأثیر داشته است.... البته در پشت جبهه هم می توانند مؤثر باشند با تعلیم جوانانی در خدمت حزب الله می توانند دین خود را ادا کنند.

·         * دانش آموزان حزب الله باید سعی کنند دانشگاه ها را پُر کنند و مدارج عالیه را طی گنند و اجازه ندهند نیروهای غیر حزب اللهی وارد این مراکز شوند. دشمن نوک قلم خود را روی دانشگاه گذاشته و سعی می کند آن را از راه اصلی انقلاب منحرف کند. باید از این امر جلوگیری کنند باید کسانی که سخنانی علیه نظام جمهوری اسلامی می زنند، با استدلال و برهان روشن در مقابل آن ها بایستند.

(بخشی از مصاحبه شهید کمی قبل از عملیات والفجر8 در منطقه اروندرود)




دانشجو معلم شهید خسرو ملک قصابی

معرفی :

در تاریخ 12/3/1344 در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در گرمسار ادامه داد. به علت علاقه به ورزش در مرگز تربیت معلم شهید چمران اصفهان موفق به دریافت فوق دیپلم تربیت بدنی شد و در یکی از مدارس منطقه 15 آموزش و پرورش تهران مشغول به کار شد.

مهدی سه بار در جبهه حضور یافت که بار اول در عملیات والفجر مقدماتی مورد اصابت ده ترکش قرار گرفت و در آخرین بار حضورش ، در سال 1364 معاون دسته در عملیات والفجر 8 بود که در همین عملیان به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود نایل آمد.

سال ها پیکر ایشان مفقود بود. سرانجام بعد از 12 سال انتظار پیکر پاکش به گرمسار بازگردانده و در مزار شهدای شهر به خاک سپرده شد.

نام این شهید بزرگوار خسرو می باشد که به دلیل ارادت به آقا امام زمان (عج) در وصیت نامه اش سفارش کرده است که: « بعد از شهادتم نامم را مهدی بگذارید.»


۲۹
خرداد

به بهانه سالروز درگذشت دکتر شریعتی

پرسش:  آرا و اندیشه های دکتر علی شریعتی مخصوصاً در آثار مذهبی و تاریخ اسلام چقدر قابل اعتماد است؟ نظر استاد مطهری در این مورد چیست؟

 پاسخ:  مرحوم دکتر علی شریعتی از چهره های شناخته شده قبل از انقلاب اسلامی ایران است که در آگاهی دادن قشر جوان بر ضد حکومت ستم شاهی نقش ارزنده ای داشت. از مرحوم شریعتی آثار بسیاری در مورد مسائل اسلامی، عقیدتی و تاریخی بر جای مانده است. با توجه به این که رشته تخصصی و تحقیقی او در مسایل جامعه شناسی بوده، طبعاً آثاری که در مورد مسایل دینی و تاریخ اسلامی نگاشته است، قابل نقد و بررسی بوده و خالی از اشتباه نیست.

                                             

در مورد آثار شریعتی برخی راه افراط را پیموده اند و همه نوشته های ایشان را درست و صحیح دانسته اند. برخی بر عکس راه تفریط را طی کرده اند و همه آنها را نادرست و مردود دانسته اند.

راه درست این است که با دید انصاف و واقع بینی نگاه کنیم و خوبی ها را بپذیریم و نادرستی ها را نقد نماییم.

ایشان یک سری امتیازات و جنبه های مثبتی دارند، نیز کاستی هایی، اینک نگاهی به دو جنبه مثبت و منفی در ایشان و آثارشان می کنیم:

1-ایشان فردی بود که نسبت به اسلام سوز و درد و دغدغه داشت. بی اعتنا نبود و به آن چه می گفت، باور داشت. در عین حال از اندیشه های مکاتب عصر خود به ویژه اگزیستانسیالیسم و تفکرات مارکسیستی متأثر بود و تا حدودی با ادبیات آن ها سخن می گفت که منشأ اندیشه ی التقاطی گردید. هر چند مرحوم دکتر علی شریعتی در مواردی به نقد مارکسیسم پرداخت امّا نفوذ تفکرات مارکسیستی در وی چنان بود که مارکسیسم را با همان ادبیات مارکسیستی و تحت تأثیر همان نگرش ها به نقد و چالش می کشید و به همان وضعی گرفتاری می شد که از آن می گریخت.

تصویری که شریعتی از اسلام ارائه نموده، در موارد متعددی آلوده به این گونه افکار است؛ مثلاً در تحلیلی که از قیام امام حسین(ع) در کتاب حسین وارث آدم ارائه می دهد، شهید مطهری می گوید که این تحلیل، نوعی روضه مارکسیستی از حادثه عاشورا است.

2- ایشان سخنوری توانا بود و قدرت بیانی خوبی داشت. مطالب را با شور و نشاط بیان می کرد و صاحب زبانی حساس و موج آفرین بود. این پدیده سبب شد که نسل پرشور و انقلابی با اشتیاق تمام به سوی او گراییده و آرمان خویش را در او می جوییدند. امّا ضعفی که از این ناحیه گرفتار شد، این بودکه مسائل اسلامی را با ظاهری زیبا ولی با اندیشه های بدلی و گاهی غیر دینی بیان می داشتند؛ ریشه این وضع و حال، فقدان آگاهی ژرف و عمیق از اسلام ناب بود.

3- درکی که دکتر علی شریعتی از اسلام داشت، اسلامی بود که در صحنه زندگی و جامعه حضور داشت. او بر خلاف روشنفکران (یا به عبارتی رساتر: بر خلاف روشنفکر مآبان) که می کوشیدند دین را از صحنه جامعه بیرون رانده و میدان را برای سکولارها و لائیک ها خالی کنند و دین را به رابطه فردی بین بنده و خدا تقلیل دهند، دین را در متن جامعه می خواست و از دین در حاشیه و بی مسئولیت، سخت گریزان و متنفر بود.

این یکی از نقاط بسیار خوب و مثبت ایشان است، لیکن او در این راه گرفتار نوعی یک بُعدی گرایی شده، بیشترین همتش در نگاه به اسلام از بُعد انقلابی و مبارزه بود اما نسبت به مسائل ماورائی و مبدأ و معاد بی مهری نشان می داد، تا جایی که عالمان بزرگی را که به هدایت جامعه و نشر تعالیم اخروی و دینی پرداخته بودند، گرفتار طعن و تمسخر ساخت و گفت:

« شیعیان دو قسم اند؛ شیعه علوی و شیعه صفوی. هر که با حکومت ها درگیر شد، شیعه علوی است و هر که با آنان سازش و مدارا نمود، شیعه صفوی است. » از جمله علامه مجلسی را جزء شیعه صفوی معرفی می کرد. او در این نگاه اصل را بر انقلاب و مبارزه قرار داد، نه اصل را بر اسلامی که از زندگی امامان و رهنمودهای آنان فهمیده می شود. در حالی که زندگی امامان (ع) هم جنگ و مبارزه هست و هم صبر و سکوت و مماشات و این ها به شرایط زمان و مکان و مصالح مسلمانان بستگی دارد. هر که شیعه علی است، هم در جنگ و مبارزه، شیعه علی باید باشد و هم در صبر و سکوت، ولی مرحوم شریعتی تنها یک بُعد را نگریسته و آن بُعد مبارزه و انقلاب است.

4- اگر چه تخصصش درجامعه شناسی بود، ولی به مقتضای شغل معلمی از معلومات عمومی خوبی بهره مند بود، و در بسیاری از زمینه ها اظهار نظر می کرد. از همین جهت دچار ضعف شد، چون بسیاری از ابعاد اسلام تخصص های ویژه ای می طلبد تا آدمی بتواند نظر درستی بدهد. طبیعی است که انسان با توان محدودش نمی تواند در زمینه هایی که تخصص ندارد نظر درستی بدهد. متأسفانه مرحوم دکتر اظهار نظرهایی در زمینه های مختلف اسلامی از جمله در مورد حدیث و تاریخ داشتند که از اتقان لازم بی بهره بود.


ایشان با شهید مطهری در حسینیه ارشاد فعالیت های فرهنگی داشتند. شهید مطهری برخی از اشتباهاتش را گوشزد نمود و مرحوم دکتر درصدد بود کتاب هایش را اصلاح کند. برخی را اصلاح کرد، ولی عمر کفاف نداد که همه را اصلاح کند و پیش از مسافرتش به خارج از آقای محمد رضا حکیمی خواست کتاب های او را بازبینی و اصلاح نماید. او پذیرفت، ولی بعد از رحلت شریعتی به علت دخالت برخی موفق به این کار نشد.

۲۸
خرداد

در سرزمین مغرب (شمال آفریقا) در مکتب خانه اى ، معلمى در دیدم بسیار خشن و ترشروى و تلخ گفتار و خسیس بود، زندگى مسلمانان با دیدار او تباه مى گشت ، قرائت قرآنش ، دل مردم را سیاه مى کرد. گروهى از پسر و دختر، به عنوان شاگرد گرفتار جفاى او بودند، نه جرأت خنده داشتند و نه مى توانستند بگویند، گاهى سیلى بصورت زیباى یکى مى زد، و زمانى از ساق بلورین دیگرى ویشکن مى گرفت .
خلاصه اینکه : سرانجام ناشایستگى آن معلم را آشکار نمودند و او را با کتک از مکتب خانه بیرون کردند و معلم شایسته اى را به جاى او نصب نمودند.
معلم جدید مردى خوش اخلاق ، نیک سیرت ، بردبار و خوش برخورد بود، جز هنگام ضرورت سخن نمى گفت ، با زبانش به کسى نیش نمى زد و چوبى بر سر شاگرد بلند نمى کرد.
ولى هیبت معلم از دل کودکان برفت و دیگر از معلم ترس نداشتند، و به اعتماد اینکه معلم جدید، آنها را بازخواست نمى کند و کتک نمى زند، درس ‍ نمى خواندند و به بازى گوشى پرداخته و تخته مشق خود را بر سر و کله هم مى زدند و مى شکستند، و مکتب خانه را به هرج و مرج مى کشاندند.

استاد و معلم چو بود بى آزار

خرسک بازند کودکان در بازار

 

دو هفته بعد از این ، به مکتب خانه عبور کردم ، دیدم معلم دوم را بر کنار کرده اند و همان معلم اول را بار دیگر آورده اند، براستى ناراحت شدم و تعجب کردم « ولا حول ولا قوة الا بالله » را بر زبان جارى ساختم ، که چرا بار دیگر ابلیس را معلم فرشتگان کرده اند؟

پیرمردى ظریف و جهان دیده اى به من گفت :

پادشاهى پسر به مکتب داد

لوح سیمینش بر کنار نهاد

بر سر لوح او نبشته به زر

جور استاد به ز مهر پدر

حکایت های گلستان سعدی علیه الرحمه

۲۸
خرداد

     وَ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ‌ ﴿الشورى‏، 40

            کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن؛ و هر کس عفو و اصلاح کند، پاداش او با خداست؛

                                                                خداوند ظالمان را دوست ندارد!

شهید مطهری: یک کسی به شما تهمتی زده، دروغی بسته، از شما غیبتی کرده و از این نوع کارها،یا از همان

کارها ولی نه از جنبه اجتماعیش بلکه از جنبه شخصی و فردی اش، شما عفو و گذشت می کنید، او تقاضای

بخشش می کند، شما هم می بخشید،می گذرید این عمل نیز یک عمل اخلاقی تلقی می شود ما فوق عمل

عادی،و یک نوع عمل قهرمانانه. 

                                                                                                                         (فلسفه اخلاق ص15)

به فرموده امام صادق(ع):

بر فرمانروایان فرض است که همواره سه وظیفه را درباره فرد و جامعه انجام دهند:

یکی آنکه نیکوکاران را با پاداش نیک تشویق کنندو از این راه میل درستکاری را درآنان افزایش دهند.

دیگر آنکه پرده بدکار را پاره نکنند و گناهش را مستور نگاهدارند تا از کرده ی خود پشیمان شود و از راه نادرست باز گردد.

سوم آنکه باروش های تفصیل آمیزومنصفانه موجبات همبستگی والفت جامعه رافراهم سازد.

(تحف العقول/319)

                                    عذر گنه گناهکاران بپذیر                 تقصیر جماعت پشیمان بپذیر

                                    از سویی اگر به ناسزا آمده اند         از سوی دگر به عذر و غفران بپذیر              

                                                                         (صالح)